Part

#Part56
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸


داشتم زیر لب خودمو سرزنش میکردم که در اتاق به صدا در اومد حوصله ی کسی رو نداشتم جواب ندادم ولی در باز شد
با عصبانیت سرم رو آوردم بالا ولی با دیدن شخص روبروم لبخند اومد رو لبم
چقدر دلم براش تنگ شده بود
لبخندی به روم زد و اومد سمتم و لپم رو بوسید
حس خوبی داشتم از اومدنش
ازم دور شد که تو چشمام نگاه کرد و آروم لب زد
_ سلام
لبخندی به صورت مهربونش پاشیدم و از رو صندلیم بلند شدم و رفتم روبروش خیلی بیشتر از خیلی دلم براش تنگ شده بود
محکم بغلش کردم
_ سلام به روی ماهت، کاش میگفتی میومدم دنبالت فکر نمیکردم به این زودی بیای!
+ خواستم سورپرایزت کنم
ازش دور شدمو صورتش رو بین دستام گرفتم و پیشونیش رو بوسیدم، دو سال بود که تغییر کرده بود
یاسر زندگی هممون رو تغییر داد، همه بعد از اون شب تغییر کرده بودیم
_ خوبی؟
لبخند خسته ای زد
_ هیچ وقت خوب نمیشم ، ولی بهترم!
میدونم درکش میکردم، منم اگه وجود شیرین نبود هیچ وقت خوب نمیشدم ، خیلی درد داشت خیلی!
همه زخمی بودیم، بد کردیم خیلی بد!
لبخندی زد، خیلی وقته لبخنداش تلخه نمیدونم چیکار کنم دیگه اینجوری نبینمش
اروم رو موهاش دست کشیدم که بحث رو عوض کرد
+مامان مریم چطوره؟ کلی دلم براش تنگ شده
دیدگاه ها (۱)

#Part57#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 لبخندی به روش زدم_خ...

#Part58#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 + رحمان اومد دنبالم...

#Part55#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 _ به خدا یه جوری خو...

#Part54#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 شروع کردم بهحرف زدن...

عشق در مشروب 🍷

جیمین فیک زندگی پارت ۳۹#

( گناهکار ) ۱۴۵ part ساعت ها و روزها گذشت جیمین خوشحال تر از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط