به شرط نرسید ولی گذاشتم بالای سی لایک نخوره متاسفانه
دیگه نمیزارم حمایت خیلی کمه
مروارید آبی²
Part ¹⁷
ویو یوجین
دیشب جیمین بهم گفته بود که یه سوپرایز داره ولی فکر نمیکردم سوپرایزم دیدن لانا باشه... این واقعا بهترین سوپرایز بود وقتی لانا رو دیدم... اولش تو شک بودم ولی وقتی جیمین اروم به صورت نوازش وار دست کشید به کمرم به خودم اومدم و محکم لانا رو بغل کردم
علامت یوجین ✓
+چقدر خانم شدی (لبخند)
✓ دلم برات تنگ شده بود (بغض)
+منمم خیلی وقته منتظر این روز بودم (هیجان)
# اهمممممم
هر دو نگاشون و دادن به جیمین*
+سلام جیمین
#سلامم چطوریی لانا
+به خوبیت
+ خب بیاین بشینیم
اشاره به صندلی*
نیم مین بعد....
ویو لوگان
نیم ساعتی توی راه بودم تا بلاخره به شرکت رسیدم ماشین و توی سایه جلوی
شرکت پارک کردم و ازش اومدم پایین قفل کردمش و به طرف درب شرکت رفتم
در و باز کردم و به سمت اسانسور رفتم روی کارت نوشته بود طبقه 22 وقتی اسانسور اومد طبقه 22 رو زدم
بعد یک دقیقه اسانسور رسید طبقه 22 از اسانسور بیرون اومدم و به سمت منشی رفتم
علامت منشی "
= سلام صبحتون بخیر
" سلام خوش اومدید
=برای استخدام اومدم
" اها بله لطفا مدارک و بدید و چند دقیقه روی صندلی بشینید تا صداتون کنم.
بعد چند دقیقه منشی صدام کرد و یه پرونده با جلد ابی به دستم داد و گفت وقتی از اتاق اومدن بیرون نوبت شماست
یه پنج دقیقه ای توی سالن منتظر بودم که بلخره یه دختری از اتاق اومد بیرون بهش نمیخورد برای استخدام اومده باشه.
برگشت به ساعت نگاه کردم و از جام بلند شدم که دستم خورد به دست دختر و چون پرونده رو شل گرفته بودم افتاد
دختره یه نگاهی به من و یه نگاهی به پرنده روی زمین افتاد
خم شد و ورداشت و روی من گرفت
..؟ متاسفم
= هومم... با اجازه (سرد)
از کنار دختر رد شدم و به اتاق رفتم که همون مرد دیشب پشت میز نشسته بود
سرش توی لبتاب بود وقتی در زدم برگشت و نگاهم کرد وقتی شناخت لبتاب و کمی گذاشت کنار و مودبانه بهم سلام گرمی کرد
..؟ سلام (لبخند)
= سلام (سرد)
..؟ بفرما بشین
اشاره به یکی از صندلی های پشت میز*
= ممنون (سرد)
..؟ خوش اومدی... پرونده و میدی؟
= بله بفرمایید...
پرونده داد*
...
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
مروارید آبی²
Part ¹⁷
ویو یوجین
دیشب جیمین بهم گفته بود که یه سوپرایز داره ولی فکر نمیکردم سوپرایزم دیدن لانا باشه... این واقعا بهترین سوپرایز بود وقتی لانا رو دیدم... اولش تو شک بودم ولی وقتی جیمین اروم به صورت نوازش وار دست کشید به کمرم به خودم اومدم و محکم لانا رو بغل کردم
علامت یوجین ✓
+چقدر خانم شدی (لبخند)
✓ دلم برات تنگ شده بود (بغض)
+منمم خیلی وقته منتظر این روز بودم (هیجان)
# اهمممممم
هر دو نگاشون و دادن به جیمین*
+سلام جیمین
#سلامم چطوریی لانا
+به خوبیت
+ خب بیاین بشینیم
اشاره به صندلی*
نیم مین بعد....
ویو لوگان
نیم ساعتی توی راه بودم تا بلاخره به شرکت رسیدم ماشین و توی سایه جلوی
شرکت پارک کردم و ازش اومدم پایین قفل کردمش و به طرف درب شرکت رفتم
در و باز کردم و به سمت اسانسور رفتم روی کارت نوشته بود طبقه 22 وقتی اسانسور اومد طبقه 22 رو زدم
بعد یک دقیقه اسانسور رسید طبقه 22 از اسانسور بیرون اومدم و به سمت منشی رفتم
علامت منشی "
= سلام صبحتون بخیر
" سلام خوش اومدید
=برای استخدام اومدم
" اها بله لطفا مدارک و بدید و چند دقیقه روی صندلی بشینید تا صداتون کنم.
بعد چند دقیقه منشی صدام کرد و یه پرونده با جلد ابی به دستم داد و گفت وقتی از اتاق اومدن بیرون نوبت شماست
یه پنج دقیقه ای توی سالن منتظر بودم که بلخره یه دختری از اتاق اومد بیرون بهش نمیخورد برای استخدام اومده باشه.
برگشت به ساعت نگاه کردم و از جام بلند شدم که دستم خورد به دست دختر و چون پرونده رو شل گرفته بودم افتاد
دختره یه نگاهی به من و یه نگاهی به پرنده روی زمین افتاد
خم شد و ورداشت و روی من گرفت
..؟ متاسفم
= هومم... با اجازه (سرد)
از کنار دختر رد شدم و به اتاق رفتم که همون مرد دیشب پشت میز نشسته بود
سرش توی لبتاب بود وقتی در زدم برگشت و نگاهم کرد وقتی شناخت لبتاب و کمی گذاشت کنار و مودبانه بهم سلام گرمی کرد
..؟ سلام (لبخند)
= سلام (سرد)
..؟ بفرما بشین
اشاره به یکی از صندلی های پشت میز*
= ممنون (سرد)
..؟ خوش اومدی... پرونده و میدی؟
= بله بفرمایید...
پرونده داد*
...
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۵.۲k
- ۱۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط