جرعت حقیقت
#جرعت_حقیقت
پارت 2🥂
ات: آخیش اینجا راحته(افتاد رو مبلا
کوک:(میخنده
من نشسته بودم بین کوک و تهیونگ
الکسا فلشو گذاشتو اومد مثل اینکه فیلم هم ترسناک بود هم 18+(اینجا همه لامپا خاموش فقط، نور تلویزیون بود و صداش زیاد بود)
وسطای فیلمش ترسناک بود من چون میترسیدم چشمامو بسته بودم و پاهامو بغل کرده بودم
ویو کوک:
دیدم ات چشماشو بسته منم برای اینکه نترسه دستمو بردم پشتشو کشوندمش سمت خوردم بغلش کردم
ویو ات:
دیدم کوک بغلم کرد احساس راحتی کردم
کوک: الان میتونی چشماتو باز کنی(جوری که فقط ات بشنوه
ات: م... ممنون
و فیلمو دیدیم
یکم که گذشت صحنه دار شد دختره و پسره داشتن........ میکردن(انتظار نداری که اونجاشو بنویسم؟ 😂)
از بغل کوک اومدم بیرون فیلمم کامل 3 ساعت بود و الان 2 ساعتش رفته بود به هرکی نگاه کردم داشت عرق میکرد مخصوصا پسرا
راستش ترسیدم ولی به روی خودم نیاوردم
( بعد فیلم)
الکسا:(داره میخنده
شوگا: به چی میخندی؟
الکسا: وایییی انقدر خوشم اومده بود همتون داغ کرده بودینو ات داشت از ترس سکته میکرد
ات: میام میرنمتا تو خودت چشاتو بسته بودی و پاشدی قایم شدی فکر نکن ندیدم
الکسا: گگگگگگگگ
بکهیون: ات یه لحظه میای؟
ات: نه
بکهیون: چرا؟
ات: چون میخوای حرفای همیشگیتو بزنی
بکهیون: خب چرااااا قبول نمیکنی؟
ات: چندبار بگم ازت خوشم نمیادددددددد؟
شوگا: رابطت کلا با پسرا خرابه ها
ات: اره به جز تو و کوک و تهیونگ از همشون بدم میاد
کای و بکهیون: چرااااا؟
ات: چون انسان هستند(😂)
کوک و ته و شوگا و الکسا: پاره شدن از خنده😂
الکسا: دمت گرم داداش
ات: نوکرم😂
شوگا: بیخیال ساعت چنده؟
ته: یاعلیییی بدویین تا یک نشده برا ناهار آماده شین وگرنه تنبیه دارین یه دیقه دیگه یکه بعدش میایم اینجا
همه دوییدن به سمت پایینو نشستن
آجوما: آفرین به موقع رسیدین
ته: وای شوگا آفرین ساعتو گفتیا
شوگا: مااینیم دیگه
کوک: خخخخخ😂بعدش هرکی ناهارشو تموم کرد بره بالا اینجا منتظر نمونه
ات: باش
کوک زودتر همه رفت بالا بعدش من رفتم کوک نشسته بود و منم رفتم پیشش
ادامه دارد......
پارت 2🥂
ات: آخیش اینجا راحته(افتاد رو مبلا
کوک:(میخنده
من نشسته بودم بین کوک و تهیونگ
الکسا فلشو گذاشتو اومد مثل اینکه فیلم هم ترسناک بود هم 18+(اینجا همه لامپا خاموش فقط، نور تلویزیون بود و صداش زیاد بود)
وسطای فیلمش ترسناک بود من چون میترسیدم چشمامو بسته بودم و پاهامو بغل کرده بودم
ویو کوک:
دیدم ات چشماشو بسته منم برای اینکه نترسه دستمو بردم پشتشو کشوندمش سمت خوردم بغلش کردم
ویو ات:
دیدم کوک بغلم کرد احساس راحتی کردم
کوک: الان میتونی چشماتو باز کنی(جوری که فقط ات بشنوه
ات: م... ممنون
و فیلمو دیدیم
یکم که گذشت صحنه دار شد دختره و پسره داشتن........ میکردن(انتظار نداری که اونجاشو بنویسم؟ 😂)
از بغل کوک اومدم بیرون فیلمم کامل 3 ساعت بود و الان 2 ساعتش رفته بود به هرکی نگاه کردم داشت عرق میکرد مخصوصا پسرا
راستش ترسیدم ولی به روی خودم نیاوردم
( بعد فیلم)
الکسا:(داره میخنده
شوگا: به چی میخندی؟
الکسا: وایییی انقدر خوشم اومده بود همتون داغ کرده بودینو ات داشت از ترس سکته میکرد
ات: میام میرنمتا تو خودت چشاتو بسته بودی و پاشدی قایم شدی فکر نکن ندیدم
الکسا: گگگگگگگگ
بکهیون: ات یه لحظه میای؟
ات: نه
بکهیون: چرا؟
ات: چون میخوای حرفای همیشگیتو بزنی
بکهیون: خب چرااااا قبول نمیکنی؟
ات: چندبار بگم ازت خوشم نمیادددددددد؟
شوگا: رابطت کلا با پسرا خرابه ها
ات: اره به جز تو و کوک و تهیونگ از همشون بدم میاد
کای و بکهیون: چرااااا؟
ات: چون انسان هستند(😂)
کوک و ته و شوگا و الکسا: پاره شدن از خنده😂
الکسا: دمت گرم داداش
ات: نوکرم😂
شوگا: بیخیال ساعت چنده؟
ته: یاعلیییی بدویین تا یک نشده برا ناهار آماده شین وگرنه تنبیه دارین یه دیقه دیگه یکه بعدش میایم اینجا
همه دوییدن به سمت پایینو نشستن
آجوما: آفرین به موقع رسیدین
ته: وای شوگا آفرین ساعتو گفتیا
شوگا: مااینیم دیگه
کوک: خخخخخ😂بعدش هرکی ناهارشو تموم کرد بره بالا اینجا منتظر نمونه
ات: باش
کوک زودتر همه رفت بالا بعدش من رفتم کوک نشسته بود و منم رفتم پیشش
ادامه دارد......
۴.۰k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.