(بهم اعتماد کن) پارت ۱۵
(بهم اعتماد کن) پارت ۱۵
ا/ت : بابا؟........مامان بابا خونس؟
م ا/ت : نه چیکارش داری
ا/ت : عاممم هیچی به سوال ازش داشتم
م ا/ت : برو آشپز خونه و پذیرایی و اتاقا رو تمیز کن وگرنه گوشیتو ازت میگیرم همه آهنگاتم پاک میکنم
ا/ت :مامانننن
م ا/ت : مرگ مامان هیچ کاری نمیکنی تو خونه همش سرت تو گوشیه یکم از بچه های مردم یاد بگیرر اه
میرم بیرون بیام باید تمیز باشه اینجا ها
ا/ت : باشه ):)
.......*داره تمیز میکنه که باباش میاد
پ ا/ت : سلام ا/ت
ا/ت : او سلام بابا .......میگم یه موضوعی رو میخاستم باهاتون در میون بذارم
*یه چایی برای باباش میبره
پ ا/ت : بگو دخترم
ا/ت : بابا من یه مقدار پول دارم میخام برم خابگاه میخام اونجا بمونم
پ ا/ت در حالی که داره چایی میخوره
چایی میپره تو گلوش و سرفه میکنه
پ ا/ت : چیی؟
ا/ت : گفتم میخام برم خابگاه
پ ات : چرا؟
ات : چون مامان خیلی اذیتم میکنه و من بیشتر از این نمیتونم
دیگه نمیشه خسته شدم از دستش
پ ات : نه اجازه نمیدم تا موقعی که خونه داریم چرا میخایی بری خابگاه
ات : بابا
پ ات : همین که گفتم ات حالا برو
ات : اما تو چه اجازه بدی چه ندی من میرم
میرم بابا فقط خاستم بدونی
پ ات : (با صدای نسبتن بلند)
*م ات میاد تو خونه
پ ات : گفتم نه ات تو هیچ جا نمیری
ات : میرم بابا میرمممم
م ات :حیح چیه چرا دارید جنگ و دعوا میکنید
ات : عایششش*میره تو اتاقش و درو قفل میکنه
پ ات : میگه میخام از خونه برم
م ات : غلط کرده دختره ی ج*نده
پ ات : بهش گفتم نه اما اون میگه من میرم
م ات : اره حتمن منم میزارم بره
بره بیرون ننگ به بار بیاره اره هرشب زیر خاب یکی باشه
* ات داره وسایلش رو جمع میکنه و تو چمدون میچینه
ا/ت : خب همه وسایلمو جمع کردم لباسام . کتابام. لوازم ارایشم. ایرپادم.شارژر. گوشی و ...... دیگه میرم الانم میرم هرچی میخاد بشه بزار بشه
* با چمدونش از اتاق میره بیرون
مامان و باباش نگاش دارن
م ات : جرعت داری از در برو بیرون
*ات به سمت در قدم بر میداره
پ ات : ات اگه بری دیگه دخترمون نیستی
ات : .......
....هه .....مگه بودم؟
مگه نگفتین منو مجبوری به دنیا اوردین خو بزارین برم
پ ات : نه ات اینجوری نیست که فکر میکنی
ات : دیگه هیچی نمیخام بشنوم همه چیو میدونم
*میره بیرون ولی پشت خونه یه کم میمونه تا ببینه مامانش چی میگه
م ات : دختره ی هر*زه بیا خونه بهت میگممممممممم
خیره سر مایه ننگ خونه مایی تووووو
هیچ وقت به هیچ جا نمیرسی به هیچ جاااااااا
*ات بغضش میترکه
ات : باشه هرچی تو بگی هیچ وقت از آرزوهام دست نمیکشم!!....
ا/ت : بابا؟........مامان بابا خونس؟
م ا/ت : نه چیکارش داری
ا/ت : عاممم هیچی به سوال ازش داشتم
م ا/ت : برو آشپز خونه و پذیرایی و اتاقا رو تمیز کن وگرنه گوشیتو ازت میگیرم همه آهنگاتم پاک میکنم
ا/ت :مامانننن
م ا/ت : مرگ مامان هیچ کاری نمیکنی تو خونه همش سرت تو گوشیه یکم از بچه های مردم یاد بگیرر اه
میرم بیرون بیام باید تمیز باشه اینجا ها
ا/ت : باشه ):)
.......*داره تمیز میکنه که باباش میاد
پ ا/ت : سلام ا/ت
ا/ت : او سلام بابا .......میگم یه موضوعی رو میخاستم باهاتون در میون بذارم
*یه چایی برای باباش میبره
پ ا/ت : بگو دخترم
ا/ت : بابا من یه مقدار پول دارم میخام برم خابگاه میخام اونجا بمونم
پ ا/ت در حالی که داره چایی میخوره
چایی میپره تو گلوش و سرفه میکنه
پ ا/ت : چیی؟
ا/ت : گفتم میخام برم خابگاه
پ ات : چرا؟
ات : چون مامان خیلی اذیتم میکنه و من بیشتر از این نمیتونم
دیگه نمیشه خسته شدم از دستش
پ ات : نه اجازه نمیدم تا موقعی که خونه داریم چرا میخایی بری خابگاه
ات : بابا
پ ات : همین که گفتم ات حالا برو
ات : اما تو چه اجازه بدی چه ندی من میرم
میرم بابا فقط خاستم بدونی
پ ات : (با صدای نسبتن بلند)
*م ات میاد تو خونه
پ ات : گفتم نه ات تو هیچ جا نمیری
ات : میرم بابا میرمممم
م ات :حیح چیه چرا دارید جنگ و دعوا میکنید
ات : عایششش*میره تو اتاقش و درو قفل میکنه
پ ات : میگه میخام از خونه برم
م ات : غلط کرده دختره ی ج*نده
پ ات : بهش گفتم نه اما اون میگه من میرم
م ات : اره حتمن منم میزارم بره
بره بیرون ننگ به بار بیاره اره هرشب زیر خاب یکی باشه
* ات داره وسایلش رو جمع میکنه و تو چمدون میچینه
ا/ت : خب همه وسایلمو جمع کردم لباسام . کتابام. لوازم ارایشم. ایرپادم.شارژر. گوشی و ...... دیگه میرم الانم میرم هرچی میخاد بشه بزار بشه
* با چمدونش از اتاق میره بیرون
مامان و باباش نگاش دارن
م ات : جرعت داری از در برو بیرون
*ات به سمت در قدم بر میداره
پ ات : ات اگه بری دیگه دخترمون نیستی
ات : .......
....هه .....مگه بودم؟
مگه نگفتین منو مجبوری به دنیا اوردین خو بزارین برم
پ ات : نه ات اینجوری نیست که فکر میکنی
ات : دیگه هیچی نمیخام بشنوم همه چیو میدونم
*میره بیرون ولی پشت خونه یه کم میمونه تا ببینه مامانش چی میگه
م ات : دختره ی هر*زه بیا خونه بهت میگممممممممم
خیره سر مایه ننگ خونه مایی تووووو
هیچ وقت به هیچ جا نمیرسی به هیچ جاااااااا
*ات بغضش میترکه
ات : باشه هرچی تو بگی هیچ وقت از آرزوهام دست نمیکشم!!....
۳۵.۹k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.