منشی جدید شرکت
part ¹³
از خواب بیدار شدم و رفتم سمت شرکت.....وقتی رفتم تو دیدم خانم پارک هم اونجاس و یه بچه کنارشه و داره باهاش صحبت میکنه....ات هم با مهربونی و خوش خندهای باهاش حرف میزد....داشتم نگاهش میکردم که ناخودآگاه لبخندی زدم.....انگار با دیدنش لبخند روی لبام میومد...همینطور نگاش میکردم که یهو برگشت سمتم و باهام چشم تو چشم شدیم....."نکته: از راه دور چشم تو چشم شدن".....اما سریع خودمو جمع کردم و رفتم دفترم
ویو ات:
بعد از اینکه رئیس رفت منم یه فیلم واسه خودم گذاشتم....ژانرش عاشقانه بود.....عاشق فیلمهای عاشقانم....دوست دارم که دوس پسر آیندم همینجوری باشه....خیلی خوب میشه.....همینطور که فیلم میدیدم خوابم برد....صبح که بیدار شدم بعد از انجام کارام و پوشیدن لباس و خوردن صبحونه رفتم سمت شرکت....تا رفتم خانم جانگ اومد پیشم و باهم یه سری صحبت ها کردیم که یه بچهی کوشولو اومد پیشمون
آقای کیم خانم جانگ رو صدا زد و اونم رفت پیشش و من موندم و این دختر کوچولو.....خیلی خیلی ناز بود....مخصوصا حرف زدنش....داشتم باهاش حرف میزدم که احساس کردم یکی داره نگام میکنه....برگشتم دیدم رئیس زول زده به من و با برگشتن من به سمتش سریع خودشو جمع و جور کرد و رفت دفترش....نیم ساعت بعد منم رفتم دفترش و......
ات: جناب رئیس
یونگی: بفرمایید داخل
*ات رفت داخل*
ات: رئیس پروندهها رو که خوندم فهمیدم جیوو یه اسم دیگه هم داره که با اون میره بیرون و کار میکنه تا سر از کار بقیهی مافیا ها دربیاره....یعنی ما باید دنبال اسم دوم جیوو بگردیم
یونگی: اسم دوم؟
ات: بله
یونگی: اوکی....من تلاشمو میکنم تو هم به بقیه ی کارمندا و همینطور جیهو بگو
ات:چشم رئیس
*ات داشت میرفت که.....*
یونگی: راستی...امشب بیا خونهی من
ات: چرا؟
یونگی: برای این پرونده و جیوو دیگه
ات: آهان....باشه.....ساعت چند بیام؟
یونگی: ساعت ۸ و نیم خونهی من باش....آدرسو برات میفرستم
ات: بله رئیس....با اجازه
ات تو ذهنش: به من گفت برم خونش وایییی دام میخواد بدونم خونش چه شکلیه.....حتما خوشگله چون رئیس سلیقهی خوبی داره....یا شایدم سیاه سفیده چون انگار رئیس از رنگ های تیره خوشش میاد....بیچاره دوست دخترش.....البته فک نکنم دوست دختر داشته باشه....."کجای کاری ات جان تو خودت قراره که....😂"
ساعت هشت و نیم شد...رفتم خونه رئیس و......
مرسی بابت لایک ها و کامنت ها🥰
اگه بد شد ببخشید 💜
#فیک#فیک_بی_تی_اس#فیک_تهیونگ#فیک_جونگ_کوک#فیک_جیمین#فیکشن#فیک_شوگا
#فیک_جیهوپ#فیک_نامجون#فیک_جین#سناریو#سناریو_بی_تی_اس#سناریودرخواستی
#وانشات#تکپارتی#جیمین#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#تهیونگ#جونگکوک#کیم_نامجون
#کیم_سوکجین#مین_یونگی#جانگ_هوسوک#پارک_جیمین#کیم_تهیونگ
#جئون_جونگکوک#بی_تی_اس#هوسوک#یونگی#کوک#وی#آر_ام#بنگتن#آرمی
از خواب بیدار شدم و رفتم سمت شرکت.....وقتی رفتم تو دیدم خانم پارک هم اونجاس و یه بچه کنارشه و داره باهاش صحبت میکنه....ات هم با مهربونی و خوش خندهای باهاش حرف میزد....داشتم نگاهش میکردم که ناخودآگاه لبخندی زدم.....انگار با دیدنش لبخند روی لبام میومد...همینطور نگاش میکردم که یهو برگشت سمتم و باهام چشم تو چشم شدیم....."نکته: از راه دور چشم تو چشم شدن".....اما سریع خودمو جمع کردم و رفتم دفترم
ویو ات:
بعد از اینکه رئیس رفت منم یه فیلم واسه خودم گذاشتم....ژانرش عاشقانه بود.....عاشق فیلمهای عاشقانم....دوست دارم که دوس پسر آیندم همینجوری باشه....خیلی خوب میشه.....همینطور که فیلم میدیدم خوابم برد....صبح که بیدار شدم بعد از انجام کارام و پوشیدن لباس و خوردن صبحونه رفتم سمت شرکت....تا رفتم خانم جانگ اومد پیشم و باهم یه سری صحبت ها کردیم که یه بچهی کوشولو اومد پیشمون
آقای کیم خانم جانگ رو صدا زد و اونم رفت پیشش و من موندم و این دختر کوچولو.....خیلی خیلی ناز بود....مخصوصا حرف زدنش....داشتم باهاش حرف میزدم که احساس کردم یکی داره نگام میکنه....برگشتم دیدم رئیس زول زده به من و با برگشتن من به سمتش سریع خودشو جمع و جور کرد و رفت دفترش....نیم ساعت بعد منم رفتم دفترش و......
ات: جناب رئیس
یونگی: بفرمایید داخل
*ات رفت داخل*
ات: رئیس پروندهها رو که خوندم فهمیدم جیوو یه اسم دیگه هم داره که با اون میره بیرون و کار میکنه تا سر از کار بقیهی مافیا ها دربیاره....یعنی ما باید دنبال اسم دوم جیوو بگردیم
یونگی: اسم دوم؟
ات: بله
یونگی: اوکی....من تلاشمو میکنم تو هم به بقیه ی کارمندا و همینطور جیهو بگو
ات:چشم رئیس
*ات داشت میرفت که.....*
یونگی: راستی...امشب بیا خونهی من
ات: چرا؟
یونگی: برای این پرونده و جیوو دیگه
ات: آهان....باشه.....ساعت چند بیام؟
یونگی: ساعت ۸ و نیم خونهی من باش....آدرسو برات میفرستم
ات: بله رئیس....با اجازه
ات تو ذهنش: به من گفت برم خونش وایییی دام میخواد بدونم خونش چه شکلیه.....حتما خوشگله چون رئیس سلیقهی خوبی داره....یا شایدم سیاه سفیده چون انگار رئیس از رنگ های تیره خوشش میاد....بیچاره دوست دخترش.....البته فک نکنم دوست دختر داشته باشه....."کجای کاری ات جان تو خودت قراره که....😂"
ساعت هشت و نیم شد...رفتم خونه رئیس و......
مرسی بابت لایک ها و کامنت ها🥰
اگه بد شد ببخشید 💜
#فیک#فیک_بی_تی_اس#فیک_تهیونگ#فیک_جونگ_کوک#فیک_جیمین#فیکشن#فیک_شوگا
#فیک_جیهوپ#فیک_نامجون#فیک_جین#سناریو#سناریو_بی_تی_اس#سناریودرخواستی
#وانشات#تکپارتی#جیمین#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#تهیونگ#جونگکوک#کیم_نامجون
#کیم_سوکجین#مین_یونگی#جانگ_هوسوک#پارک_جیمین#کیم_تهیونگ
#جئون_جونگکوک#بی_تی_اس#هوسوک#یونگی#کوک#وی#آر_ام#بنگتن#آرمی
۲۱.۱k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.