پارت ۲
پارت ۲
موقع نهار
بابای جونگکوک : بچه ها شما باید باهم ازدواج کنید
ات و جونگکوک : چیییییییی
ات عمرااا
بابای جونگکوک: نظر تو چیه
بابای ات : من مشکلی ندارم باید خوشون بخان
م.ت : حالا اینا رو ولشون کنید نظرتون چیه بریم سفر
مامان جونگکوک:وای آره
بابای ات و جونگکوک : فکر خوبی
م.ت : خوبه پس فردا صبح راه میوفتیم ولی بچه ها نیان
جونگکوک وات: چییی آخه چراا
بقیه : نه بمونید
ات : هوففف
جونگکوک: از خداتم باشع چصکل
ات :وع وع( اداشو در میاره )
بعد از ناهار
ات رفت بقیه ی فیلمشو ببینه بابای ات و جونگکوک رفتن فوتبال بازی کنن
جونگکوک در اتاق ات رو باز میکنه
جونگکوک :پیس پیس میای گیم بزنیم
ات : عررررآره
جونگکوک : اوفف بازم ۳۶۵ روز
ات : حیح
..............................یه ساعت بعد
ات : آه بزار یه بارم من ببرم
جونگکوک : نچ نچ باخت و قبول کن
ات : عه بد شد تو یخچال اتاقم شیر موز داشتم
جونگکوک : جون من بده
ات :باید بزاری ببرم
جونگکوک : اول بده بد
ات میره از یخچال اتاقش ۱۵ تا شیر موز میاره
جونگکوک : عرررر دمت گرم
ات : بزنیم
جونگکوک : بزنیم
۵ مین بعد
ات : به من نمیدی ( مظلوم و کیوت )
جونگکوک : وییی ننه بیا سگ خورد
ات : مرسی
شب بعد از شام
ات ویو :
همه رفتن باهم تو اتاقا خوابیدن ولی جونگکوک جا نداش و من راش نمیدادم تو اتاقم
جونگکوک. : من به هر کسی شیر موز نمیدم ولی به تو دادم بزار بیام (کیوت)
ات : باش فقط جفتک بندازی من میدونم و توو
جونگکوک : مرسی
ات و جونگکوک میرن تو اتاق ات
ساعت ۳ صبح
از زبان ات
با بوی یه چیزی بیدار شدم جونگکوک نبود در بالکن باز بود دیدم جونگکوکع یه پتو برداشتم انداختم رو شونه هاش و خودمم نشستم رو صندلی
ات : مامان بابات میدونن سیگار میکشی
جونگکوک : نچ
ات : آها
جونگکوک. :میکشی
ات : نه مرسی
جونگکوک : ببخشید بیدارت کردم
ات : نه بابا عیب نداره
جونگکک سیگارشو خاموش میکنه و میرن تو اتاق
جونگکوک رو کاناپه میخوابه و ات هم رو تخت
جونگکوک : هعی ات کاش میدونستی دوست دارم عاشقتم عاشق اون موهات عاشق چشات
جونگکوک این حرفا رو از ته دل میزد چون عاشق بود اون هزار تا زیر خواب داشت ولی عاشق ات بود کسی که یه بارم بوسش نکرده جونگکوک نمیدونست ات بیداره چون ات خودشو زده بود به خاب
موقع نهار
بابای جونگکوک : بچه ها شما باید باهم ازدواج کنید
ات و جونگکوک : چیییییییی
ات عمرااا
بابای جونگکوک: نظر تو چیه
بابای ات : من مشکلی ندارم باید خوشون بخان
م.ت : حالا اینا رو ولشون کنید نظرتون چیه بریم سفر
مامان جونگکوک:وای آره
بابای ات و جونگکوک : فکر خوبی
م.ت : خوبه پس فردا صبح راه میوفتیم ولی بچه ها نیان
جونگکوک وات: چییی آخه چراا
بقیه : نه بمونید
ات : هوففف
جونگکوک: از خداتم باشع چصکل
ات :وع وع( اداشو در میاره )
بعد از ناهار
ات رفت بقیه ی فیلمشو ببینه بابای ات و جونگکوک رفتن فوتبال بازی کنن
جونگکوک در اتاق ات رو باز میکنه
جونگکوک :پیس پیس میای گیم بزنیم
ات : عررررآره
جونگکوک : اوفف بازم ۳۶۵ روز
ات : حیح
..............................یه ساعت بعد
ات : آه بزار یه بارم من ببرم
جونگکوک : نچ نچ باخت و قبول کن
ات : عه بد شد تو یخچال اتاقم شیر موز داشتم
جونگکوک : جون من بده
ات :باید بزاری ببرم
جونگکوک : اول بده بد
ات میره از یخچال اتاقش ۱۵ تا شیر موز میاره
جونگکوک : عرررر دمت گرم
ات : بزنیم
جونگکوک : بزنیم
۵ مین بعد
ات : به من نمیدی ( مظلوم و کیوت )
جونگکوک : وییی ننه بیا سگ خورد
ات : مرسی
شب بعد از شام
ات ویو :
همه رفتن باهم تو اتاقا خوابیدن ولی جونگکوک جا نداش و من راش نمیدادم تو اتاقم
جونگکوک. : من به هر کسی شیر موز نمیدم ولی به تو دادم بزار بیام (کیوت)
ات : باش فقط جفتک بندازی من میدونم و توو
جونگکوک : مرسی
ات و جونگکوک میرن تو اتاق ات
ساعت ۳ صبح
از زبان ات
با بوی یه چیزی بیدار شدم جونگکوک نبود در بالکن باز بود دیدم جونگکوکع یه پتو برداشتم انداختم رو شونه هاش و خودمم نشستم رو صندلی
ات : مامان بابات میدونن سیگار میکشی
جونگکوک : نچ
ات : آها
جونگکوک. :میکشی
ات : نه مرسی
جونگکوک : ببخشید بیدارت کردم
ات : نه بابا عیب نداره
جونگکک سیگارشو خاموش میکنه و میرن تو اتاق
جونگکوک رو کاناپه میخوابه و ات هم رو تخت
جونگکوک : هعی ات کاش میدونستی دوست دارم عاشقتم عاشق اون موهات عاشق چشات
جونگکوک این حرفا رو از ته دل میزد چون عاشق بود اون هزار تا زیر خواب داشت ولی عاشق ات بود کسی که یه بارم بوسش نکرده جونگکوک نمیدونست ات بیداره چون ات خودشو زده بود به خاب
۲۵.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.