ویو ات

ویو ات
ولش کن به من چه یکم استراحت کنم
چشمامو گذاشتم رو هم و خوابیدم
ویو کوک
زنگ زدم جیمین تا بیاد عمارت نقشه م عمل می‌کنه پوزخند ترسناک اتاقم باز شد پاشدم و لبخند زدم و جیمین و بغل کردم

+ سلام دوست خوبم
_ سلام کاری داشتی
+گفتم بیای تا یه خبر خوب درباره ات بهت بدم
_ واقعا آزاده (خوشحال)
+نه اون تا وقتی من زنده ام همینجا میمونه ولی خبر شاید خوشحالت کنه
_بگو
+خب ات دیگه قرار نیست زیاد کار کنه چون خدمتکار های زیادی قرارع بیان
_ و..واقعا
+اره
که جیمین بغلم کرد و منم بغلش کردم امیدوارم که نقشه مو فهمید بازم بغلم کنه
فردا
ویو کوک
رفتم سراغ ات هنوز خواب بود رفتم و تکونش دادم داشت کابوس میدید
___
کوک:بندازینش اونجا
لباساشو جر دادن لباس زیر تنش بود
و شروع کردن به شکنجه کردن ات و کوک از درد کشیدن ات لذت میبرد یک ساعت گذشت اوناهم خسته شده بودند
کوک اشاره کرد به اونا که برن شیشه مشروب که تو دستش بود انداخت زمین و باعث شد بشکنه بزرگترین تیکه شو برداشت و رفت سمت ات و اشکاشو پاک کرد و گفت
کوک شیییی گریه نکن نترس این کارا برا هرزه آیه تو باید عادی باشه
بعد شیشه رو از پهلوی ات کشید تا ته
ات جیغغغغغغغ
کوک هرچقدر تقلا کنی کارو برا خودت سخت تر کردی
_
به سرش زدم باعث شد بیدار شه عرق کرده بود و تو خواب هزیون می‌گفت حرفهای اون دفعه که شکنجه ش کردم و شیشه و رو پهلوش شکستم
دیدگاه ها (۴)

ویو اتاز خواب پریدم بازم اون کابوس ترسناکدیدم کوک بالای سرمه...

ات :م..ممنونمالا :(بغض )کوک: الا و لینا از این به بعد منو ار...

ویو کوکحوصله م سر رفته بود یاد نقشه ام با ات افتادم کارهای ل...

+عب نداره تو چرا ناراحتی ....._+بخند دیگه _(لبخند) راستی این...

پارت ۱

رمان عشق چیز خوبیه پارت ۸ وسایل رو چیدم که زنگ خونه خورد رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط