Part 12
_ذاتا من یکیو میشناسم که فقط قراره با اون باشی نمیذارم تا باهاش باشی کسی نزدیکت شه!
+ جان؟؟؟ کی؟
_ آخه بگم باز سرم داد میزنی
+یونا گفتم کی؟ داری به چع غلطایی فک میکنی
_ *خنده* همونی که بت جاکلیدی بانی داد
+هاا آهان کوک رو میگی.... راستش اونم مشکوکه
_چییییییی تعریف کن ببینمممم
+(تعریف کردن دعوای تو مدرسه و...)
_ پشمامممم یعنی واقعا اومد و زدش بعدشم گف دوس پسرشم؟!
+آه خب ولی لازم به بزرگ کردن نیست فقط خواست کمک کنه تا دیگه اذیتم نکننن
_ ناموسا حواست هس که خودتم میدونی داری دروغ میگی؟
+ چرا
_ ا/ت با توجه به ویژگی هاش که گفتی این چیزا محاله که بیاد بخاطرت دعوا کنه مگر اینکه کوک...
+ عه باشه بس کن ببینم باز مهندس شدی واسم
_ هعیییی از من گفتن ولی خودتم از کوک بدت نمیاد
+ اولا چرا بدم بیاد؟ اون دوستمه و امروزم هوای منو داشت تمام، ازش بدم نمیاد ولی از اونجورا خوشمم نمیاد میفهمیییی اون فقط دوستمه!
_ *خنده* این خط این نشان اون دوستی تغییر میکنه ببینم تا کی دوست میمونین
+ یونا
_ وایی یعنی چطوری بهت اعتراف میکنه کی اعتراف میکنه کاش اون موقع منم پیشت باشم نگاهتون کنم*خنده*
+دلت میخواد بمیری نه؟
_واییی بعد تو هم قبول کردنی من جشن میگیرمم بعد میگم چی شددد فقد دوستت بود ا/ت خانومممم
+یونااااااااااااا
_عهههه باشه باباا
*تق تق*
(صدای در)
&هیونجین: میتونم بیام؟
+باید قطع کنم
_ چرا چیشد
+زنگ میزنم فعلا
_باشع بزنگیااا... بای
*ا/ت ویو*
وای خدا چرا اومد چرا هوفففف من پایین نمیرم تا نبینمش اینم میاد اینجا هعیی خدا
*تق تق*
نفس عمیق....هوووح
(ا/ت: _ )(هیونجین: +)
_چیه*بلند*
*در رو آروم باز کرد و اومد و رو صندلی نشست*
+*سکوت، و مظلوم نگات میکنه*
_کاری داشتی؟*سرد*
+چیزه نیومدی شام
_گشنم نیس
+بستنی بیارم؟
_نه گشنم نیست
+ا/ت، هنوز ازم عصبانیی؟*آروم*
_......
+ا/ت؟*آروم*
_*نفس عمیق* آره... ازت عصبانی و ناراحتم!*جدی*
+ا/ت ببین من.. من متاسفم واقعا ببخشید از کجا بدونم هیون پیداش میشه ولی....
_ ولی چی
+ولی هیون هم که متقاعد شد منم نمیذارم چیزی به کسی بگه تو نگران نباش
_هیونجین مشکلمون تنها هیون نی
+خب؟ پس چی چرا پایین نمیای و هنوزم ازم ناراحتی
...... _
(ا/ت تو دلش: خدا چی بگم چجور بگم که من دوسش ندارم..!)
+ا/ت ازت چیزی پرسیدم
_دوس ندارم جواب بدم*کمی بلند*
+عام.... آهان خب.. باشه میفهمم هنوز عصبانی هستی من بهتره برم پایین تا وقتی عصبانیت بره
..... _
(سخن نویسنده: بله داشمون رف و تنها موندی ولی همچنان کلافه بودی و نمیدونستی باید چیکار کنی هعییی ایده ای دارین؟ ا/ت چطور بگه؟😂 اگه دوس داشتین نظراتونو تو کامنتا بنویسین؛ ولی یه چیزایی تو ذهنمه باید بیشتر بفکرم اوهوم برگردیم......)
*ا/ت ویو*
باز تو این فکرو خیالا میخوان منو بکشن نه نمیخوام دیگه به اینا فکر کنم هففف هیونجین چرا چرا اینجوری کردی کاش همون کرم ریزیات بود اینو نمیگفتی من الان چطور بهت بگم هاا.... هعیی بیخیال کو هدفون مننننن آهنگ موخواممممم
*۲۰ مین بعد*
(م/ت داره میاد پیشت)
م/ت: ا/ت
*تق تق*
*باز کردن در*
(ا/ت در حال اهنگ خوندن و گوش دادن😂)
ا/ت: .......
_______________________________
عجله ای نوشتم امیدوارم خوب شده باشه و خوشتون بیاد🥲
الان میرم برا فردا هم عربی بخونم هم زبان! مگههه میشه دو زنگ پشت سر هم عربی و زبان باشه=///
پارت بعدیو عربی انگلیسی تلفیقی نوشتم تعجب نکنین بعید نیس😂😂
پارت بعدیو باید بشینم بفکرم چیزی نمیاد به ذهنم هعیییی ولی بعد درس و....
لایک فراموش نشه♡
دارلینگگگگگگ💜🐾
+ جان؟؟؟ کی؟
_ آخه بگم باز سرم داد میزنی
+یونا گفتم کی؟ داری به چع غلطایی فک میکنی
_ *خنده* همونی که بت جاکلیدی بانی داد
+هاا آهان کوک رو میگی.... راستش اونم مشکوکه
_چییییییی تعریف کن ببینمممم
+(تعریف کردن دعوای تو مدرسه و...)
_ پشمامممم یعنی واقعا اومد و زدش بعدشم گف دوس پسرشم؟!
+آه خب ولی لازم به بزرگ کردن نیست فقط خواست کمک کنه تا دیگه اذیتم نکننن
_ ناموسا حواست هس که خودتم میدونی داری دروغ میگی؟
+ چرا
_ ا/ت با توجه به ویژگی هاش که گفتی این چیزا محاله که بیاد بخاطرت دعوا کنه مگر اینکه کوک...
+ عه باشه بس کن ببینم باز مهندس شدی واسم
_ هعیییی از من گفتن ولی خودتم از کوک بدت نمیاد
+ اولا چرا بدم بیاد؟ اون دوستمه و امروزم هوای منو داشت تمام، ازش بدم نمیاد ولی از اونجورا خوشمم نمیاد میفهمیییی اون فقط دوستمه!
_ *خنده* این خط این نشان اون دوستی تغییر میکنه ببینم تا کی دوست میمونین
+ یونا
_ وایی یعنی چطوری بهت اعتراف میکنه کی اعتراف میکنه کاش اون موقع منم پیشت باشم نگاهتون کنم*خنده*
+دلت میخواد بمیری نه؟
_واییی بعد تو هم قبول کردنی من جشن میگیرمم بعد میگم چی شددد فقد دوستت بود ا/ت خانومممم
+یونااااااااااااا
_عهههه باشه باباا
*تق تق*
(صدای در)
&هیونجین: میتونم بیام؟
+باید قطع کنم
_ چرا چیشد
+زنگ میزنم فعلا
_باشع بزنگیااا... بای
*ا/ت ویو*
وای خدا چرا اومد چرا هوفففف من پایین نمیرم تا نبینمش اینم میاد اینجا هعیی خدا
*تق تق*
نفس عمیق....هوووح
(ا/ت: _ )(هیونجین: +)
_چیه*بلند*
*در رو آروم باز کرد و اومد و رو صندلی نشست*
+*سکوت، و مظلوم نگات میکنه*
_کاری داشتی؟*سرد*
+چیزه نیومدی شام
_گشنم نیس
+بستنی بیارم؟
_نه گشنم نیست
+ا/ت، هنوز ازم عصبانیی؟*آروم*
_......
+ا/ت؟*آروم*
_*نفس عمیق* آره... ازت عصبانی و ناراحتم!*جدی*
+ا/ت ببین من.. من متاسفم واقعا ببخشید از کجا بدونم هیون پیداش میشه ولی....
_ ولی چی
+ولی هیون هم که متقاعد شد منم نمیذارم چیزی به کسی بگه تو نگران نباش
_هیونجین مشکلمون تنها هیون نی
+خب؟ پس چی چرا پایین نمیای و هنوزم ازم ناراحتی
...... _
(ا/ت تو دلش: خدا چی بگم چجور بگم که من دوسش ندارم..!)
+ا/ت ازت چیزی پرسیدم
_دوس ندارم جواب بدم*کمی بلند*
+عام.... آهان خب.. باشه میفهمم هنوز عصبانی هستی من بهتره برم پایین تا وقتی عصبانیت بره
..... _
(سخن نویسنده: بله داشمون رف و تنها موندی ولی همچنان کلافه بودی و نمیدونستی باید چیکار کنی هعییی ایده ای دارین؟ ا/ت چطور بگه؟😂 اگه دوس داشتین نظراتونو تو کامنتا بنویسین؛ ولی یه چیزایی تو ذهنمه باید بیشتر بفکرم اوهوم برگردیم......)
*ا/ت ویو*
باز تو این فکرو خیالا میخوان منو بکشن نه نمیخوام دیگه به اینا فکر کنم هففف هیونجین چرا چرا اینجوری کردی کاش همون کرم ریزیات بود اینو نمیگفتی من الان چطور بهت بگم هاا.... هعیی بیخیال کو هدفون مننننن آهنگ موخواممممم
*۲۰ مین بعد*
(م/ت داره میاد پیشت)
م/ت: ا/ت
*تق تق*
*باز کردن در*
(ا/ت در حال اهنگ خوندن و گوش دادن😂)
ا/ت: .......
_______________________________
عجله ای نوشتم امیدوارم خوب شده باشه و خوشتون بیاد🥲
الان میرم برا فردا هم عربی بخونم هم زبان! مگههه میشه دو زنگ پشت سر هم عربی و زبان باشه=///
پارت بعدیو عربی انگلیسی تلفیقی نوشتم تعجب نکنین بعید نیس😂😂
پارت بعدیو باید بشینم بفکرم چیزی نمیاد به ذهنم هعیییی ولی بعد درس و....
لایک فراموش نشه♡
دارلینگگگگگگ💜🐾
۸.۴k
۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.