صبح با صدای آرام زنگ موبایل جین آغاز شد نور ملایم آفتاب

صبح با صدای آرام زنگ موبایل جین آغاز شد. نور ملایم آفتاب از پشت پرده‌ها می‌تابید و فضای خوابگاه رو روشن می‌کرد. همه یکی‌یکی از خواب بیدار شدن؛ هرچند بعضی‌ها هنوز چشماشون نیمه‌باز بود و با موهای بهم‌ریخته از رخت‌خواب بیرون اومدن.

ات، که شب قبل با قلبی گرم‌تر از همیشه به خواب رفته بود، حالا با حس متفاوتی از خواب بیدار شد. وقتی از اتاق بیرون اومد، تهیونگ توی آشپزخونه بود، برای همه قهوه آماده می‌کرد. کوک با موهای خیس از حموم بیرون اومده بود و جیمین توی گوشه سالن داشت لباس‌هاشو مرتب می‌کرد. بقیه اعضا هم کم‌کم به جمع اضافه می‌شدن.

نامجون با لبخند گفت: «خب بچه‌ها... امروز قراره یه شروع تازه داشته باشیم. ران BTS فصل جدیدمون قراره ضبط بشه. و این‌بار... با ات.»

همه برگشتن سمت ات و لبخند زدن. جین گفت: «با حضور ات، یه حس تازه‌ای توی گروه اومده.»

شوگا که طبق معمول خونسرد بود، لبخند کمرنگی زد و گفت: «فقط امیدوارم این‌بار تهیونگ و جیمین دعوا نکنن وسط ضبط.»

همه خندیدن، حتی تهیونگ که با لبخند شیطنت‌آمیزی گفت: «قول نمی‌دم.»

هوپی با هیجان گفت: «امروز خیلی قراره خوش بگذره. از اون روزهایی که تا شب می‌خندیم!»

همگی آماده شدن. دوربین‌ها، لباس‌های مخصوص ضبط، و فضای رنگارنگ ست ران BTS حال‌وهوای خاصی داشت. وقتی ضبط شروع شد، ات کمی استرس داشت، اما با حمایت و انرژی مثبت اعضا، خیلی زود با فضای بازی‌ها و شوخی‌ها هماهنگ شد.

از طناب‌کشی گرفته تا بازی‌های عجیب و چالش‌های خنده‌دار، ات با همه لحظه‌به‌لحظه همراه شد. گاهی با کوک هم‌تیمی می‌شد، گاهی تهیونگ براش نقش حریف رو بازی می‌کرد و جیمین هم لحظه‌ای از کل‌کل کردن باهاش نمی‌گذشت.

نامجون از پشت صحنه بهش نگاه می‌کرد و با خودش فکر می‌کرد:
“فقط چند ماه پیش، این گروه اینقدر کامل نبود. حالا انگار یه قطعه‌ی گمشده پیدا شده.”
دیدگاه ها (۰)

ضبط فصل جدید ران BTS تموم شده بود. نور صحنه‌ها خاموش شد، دور...

بعد از یه روز طولانی و پرانرژی، همه سوار ون شدن تا به خوابگا...

اون شب خوابگاه عجیب ساکت بود. اعضای دیگه یا خوابیده بودن یا ...

چند روز بعد از اون شب، همه چیز آروم‌تر شده بود. حس سنگینی که...

فصل دوم رمان برادر های ناتنی من پارت اول: بعد از اون شب ات ح...

سناریو بی تی اس

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط