یاقوت سیاه

پارت ۴



فیلیکس: آره. باید حواسمون جمع باشه


که یکدفعه صدای دراومد



ات: نکنهه( ترس)



فیلیکس : برو پایین تو انباری از اونجا ازدرپشتی فرار کن


سریع بدون هیچ مکثی رفتم پایین واز درپشتی رفتم



فیلیکس: کیه


شوگا: بازکن


دروبازکردم وقتی شوگا رو دیدم تنم لرزید



شوگا: ات اینجاست ؟



فیلیکس: نه اصلا اینجا نیومده میتونی خونه رو بگردی



شوگا: اگر پیداش کنم زندت نمی‌زارم( ترسناک)



همه جای خونه رو گشتن که شوگا چشمش به قهوه رو میز افتاد



شوگا: این چیه؟؟



فیلیکس: با اجازه دوست دخترم اومد و۵ دقیقه پیش رفت




شوگا: باشه بادیگاردا بریم اگر ازات خبری شد بهم بگو



فیلیکس: باشه خدافظ




شوگا: خدافظ



شوگا رفت اخیش خیالم راحت شد حالا به ات زنگ بزنم


مکالمه)


فیلیکس: الو کجایی؟؟



ات: اولن سلام دومن تو خیابون ول میچرخم کی بود؟؟؟



فیلیکس: شوگا بود کل اینجا رو گشت


ات: خوب؟؟



فیلیکس: خوب به جمالت😂



ات: زهرمارررر😐🤣



فیلیکس: راستی گفت اگر اینجا اومدی بهش زنگ بزنم



ات: انگار ول کن نیست



فیلیکس: بله چون دلشو بردی😂



ات: کوفت😂😂



فیلیکس: کار نداری؟؟؟



ات:, نه خدافظ



فیلیکس: خدافظ


پایان مکالمه)




خوب پس امشب میرم خونه لیا






ادامه پارت بعد.....