I fell in love with someone P

"I fell in love with someone'' (P116)
CHAPTER : 2

هانول : میشه بگید چی شده؟؟؟
مین هو : راستی چه خبره؟
همه نگاهشون به اون دوتا که بیخبر هستن افتاد*

1 ساعت بعد :
مین هو : جونگکوک واقعا دیونه شده...
هانول : وایی ا.ت بیچاره
مین هو : راستی مطمئنم ا.ت بفهمه دیونه میشه
(می‌خوام فعلا خیالتون راحت کنم مطمئنم بیشتریا درحال مرگن جریان جونگکوک اینه که جونگکوک باند خودشو با سرکرده های مافیای ایتالیا همکاری کرده برا اینکه مقام باند بالایی داشته باشه به همه دستور داده که کیارو بکشه میشه گفت قاتل زنجیره ای)
م کوک : چطور
پ کوک : معلومه که دیونه میشه اون شوهرشه و همدیگه رو خیلی دوست دارن
جانگ سوک : جدا جدا چطور همچین کاری کرده واقعا عقلش از دست داده
پ کوک : این پسر بیشتر داره به اعصابم گند میزنه چطور همچین جرئتی به خودش کرده*داد*
م کوک : یوبو آروم تر باش (یه توضیح به کسایی که نمیدونن یوبو یعنی چی؟ یوبو کلمه ی به معنی «عزیزم» هست که افراد مسن کره ای از این کلمه استفاده میکنن)
هانول : وایییی بچه ی ا.ت و جونگکوک چی میشه پس *گریه*
پ کوک ، جانگ سوک : چی!!!
م کوک : چی گفتی دخترم؟
هانول : مگه شما هم خبر ندارید .
م کوک : مگه چی گفتی تازه میشه تکرار کنی انگار کلمه ی «بچه» شنیدم.
جانگ سوک : گفتی بچه ی جونگکوک و ا.ت....
م ا.ت : منظورت اینه که ا.ت....
تهیونگ : متاسفانه همینطوره
پ کوک : بدبخت شدیم رفت...
م کوک : پس چرا با ما چیزی نگفتین!!!!
تهیونگ : چه میدونستیم فک کردیم جونگکوک به شما گفته
جانگ سوک: چند وقته؟
هانول : .....مین هو .....
مین هو : ....تهیونگ....
تهیونگ : ۳ ماه
پ کوک : چی!!!!!!‌ ۳ ماهه به ما نگفتین!!!!!
تهیونگ : دوماه ماه اول نمیدونستم چون هیچ علائمی نداشت تا دکتر گرفتیم بعد ججو بودیم اونم تو دوماه
م کوک : الان ا.ت کجاست؟
تهیونگ : داره دوش میگیره.
م کوک : یوبو نباید باهاش صحبت کنیم؟
پ کوک : نه..نه...هیچکی حق نداره این موضوع به ا.ت بگه حواستون باشه اگه این موضوع به دست ا.ت به خصوص به دست خانواده کیم بیفته همچی نابوده!!! من میرم
م کوک : کجا ؟
پ کوک : شرکت
جانگ سوک : الان چیکار کنیم؟
مین هو : نمی‌دونم واقعا چطور به خودش جرئت داد اگه بچه ی ا.ت بدون پدر بزرگ بهش بدترین حس دنیا هست نمی‌دونم جونگکوک چه غلطی داری می‌کنه.

*فلش بک* از زبان ا.ت :
تهیونگ : اگه چیزی خواستی بهم بگو
وقتی نگاهم به اتاق افتاد همچی یاد خاطرات با جونگکوک تو این اتاق افتاده احساس کردم رد خیسی از چشم داشت رد میشد...سریع اونو پاک کردم به سمت تهیونگ برگشتم
ا.ت : می‌خوام دوش بگیرم بعد بگیرم بخوابم
تهیونگ : باشه تو دوش بگیر من میرم سالن پذیرایی .
سر تکون دادم و اون رفت...
وقتی رفت به پشت در نگاه کردم که تهیونگ داشت میرفت کنار بقیه وقتی رفت از بالا پله تمام صحبت های اونارو به گوشم دادم....
دیدگاه ها (۴)

"I fell in love with someone'' (P117)CHAPTER : 2تمام صحبت ها...

"I fell in love with someone'' (P118)CHAPTER : 2داشتم به اخب...

"I fell in love with someone'' (P115)CHAPTER : 2تهیونگ : *جی...

"I fell in love with someone'' (P114)CHAPTER : 2به music CD ...

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط