رمان نجاتگر قلب
رمان نجاتگر قلب
part16
....... نداشت.
اون......اون دختره هیوسو
بود.
+ایشون دوست دخترمه.
- چییییی؟
+فقط یه امروز رو وانمود
کن(آروم)
- باشه بابا.....اَه(آروم)...
...آآآ....سلام....من لی سون
جو هستم.
√عااااا.....همون دختره ی
توی شرکت؟آره؟
- بله خودم هستم.
√خب چی میخورین؟
$آآآ....من یه کاپوچینو.
+تو چی عزیزم؟
- اَه اَه.....انقدر از این مسخره
بازیا بدم میاد(آروم).....خب...
....من یه موهیتو میخورم.
√برای ما دو تا هم قهوه بیارید.
•چشم.
نوشیدنی ها رو آوردن.
√خب بگید از کی با هم آشنا
شدین؟
همزمان گفتیم:
+یک ماه پیش.
- یک هفته پیش.
واییییی خدااااا دارم دیوونه
میشم.
دوباره همزمان گفتیم:
+یک هفته پیش.
- یک ماه پیش.
اَه اعصابم به هم ریخت:////
√دروغگو ها (آروم)
- آهای شنیدم ها.
√چیه اشتباه میکنم؟شما ها
اصن با هم قرار نمیذارین
+خب الان یه کاری میکنم
بفهمی ما واقعا با هم قرار
میزاریم.
هاج و واج نگاهش کردم.
یعنی واقعا میخواست انجامش
بده؟
و انجامش داد:///
داشت قهوه میخورد که یکمی
شو تو دهنش نگه داشت و
وقتی منو بوسید قهوه و از
دهنش به دهنم منتقل کرد://٫
- اییییی.....این کارها.....
که فهمیدم این کار رو کرد
تا پسره بفهمه من دوست دخترشم:٫٫٫
همه داشتن بهم نگاه می کردن.
- هیچی فقط میخواستم بگم که
خوشمزه بود همین:///(تو گفتی
و اونا هم باور کردن :/)
√چی خوشمزه بود؟
+قهوه ای که بهش دادم.
$عاااا....
- آره.....ببخشید من یه لحظه
باید برم دستشویی.
و به هیوسو اشاره کردم که
بیاد دنبالم من.
رسیدیم توی راهروی کنار دستشویی.
- هیوسو نگفتی دوست پسر داری.
این پسره....
$مگه باید بهت میگفتم؟
- چی؟
$تو همیشه از دوست پسرام
ایراد میگیری.
- اما همیشه چیزایی که پیش بینی
کرده بودم درست در اومده بود.
$به هر حال تو همیشه زندگیمو
خراب میکنی.
- تو چت شده؟
$تو لیاقت منو نداری.
من یه دختر پولدارم و تو یه دختر
فقیر و آواره و بی پدر و مادر.......
این داستان ادامه دارد..........❤️
part16
....... نداشت.
اون......اون دختره هیوسو
بود.
+ایشون دوست دخترمه.
- چییییی؟
+فقط یه امروز رو وانمود
کن(آروم)
- باشه بابا.....اَه(آروم)...
...آآآ....سلام....من لی سون
جو هستم.
√عااااا.....همون دختره ی
توی شرکت؟آره؟
- بله خودم هستم.
√خب چی میخورین؟
$آآآ....من یه کاپوچینو.
+تو چی عزیزم؟
- اَه اَه.....انقدر از این مسخره
بازیا بدم میاد(آروم).....خب...
....من یه موهیتو میخورم.
√برای ما دو تا هم قهوه بیارید.
•چشم.
نوشیدنی ها رو آوردن.
√خب بگید از کی با هم آشنا
شدین؟
همزمان گفتیم:
+یک ماه پیش.
- یک هفته پیش.
واییییی خدااااا دارم دیوونه
میشم.
دوباره همزمان گفتیم:
+یک هفته پیش.
- یک ماه پیش.
اَه اعصابم به هم ریخت:////
√دروغگو ها (آروم)
- آهای شنیدم ها.
√چیه اشتباه میکنم؟شما ها
اصن با هم قرار نمیذارین
+خب الان یه کاری میکنم
بفهمی ما واقعا با هم قرار
میزاریم.
هاج و واج نگاهش کردم.
یعنی واقعا میخواست انجامش
بده؟
و انجامش داد:///
داشت قهوه میخورد که یکمی
شو تو دهنش نگه داشت و
وقتی منو بوسید قهوه و از
دهنش به دهنم منتقل کرد://٫
- اییییی.....این کارها.....
که فهمیدم این کار رو کرد
تا پسره بفهمه من دوست دخترشم:٫٫٫
همه داشتن بهم نگاه می کردن.
- هیچی فقط میخواستم بگم که
خوشمزه بود همین:///(تو گفتی
و اونا هم باور کردن :/)
√چی خوشمزه بود؟
+قهوه ای که بهش دادم.
$عاااا....
- آره.....ببخشید من یه لحظه
باید برم دستشویی.
و به هیوسو اشاره کردم که
بیاد دنبالم من.
رسیدیم توی راهروی کنار دستشویی.
- هیوسو نگفتی دوست پسر داری.
این پسره....
$مگه باید بهت میگفتم؟
- چی؟
$تو همیشه از دوست پسرام
ایراد میگیری.
- اما همیشه چیزایی که پیش بینی
کرده بودم درست در اومده بود.
$به هر حال تو همیشه زندگیمو
خراب میکنی.
- تو چت شده؟
$تو لیاقت منو نداری.
من یه دختر پولدارم و تو یه دختر
فقیر و آواره و بی پدر و مادر.......
این داستان ادامه دارد..........❤️
۲.۰k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.