تقاص عشق فصل part
تقاص عشق/ فصل ۲ / part۱۶۰
با دادی که بیتگرام زد ات چشم هایش را باز کرد
نگاهی به خودش و جیمین انداخت سریع رویه تخت نشست و ملافه رو تا دهنش رویه خودش کشید جیمین رویه تخت نشست و با داد گفت
جیمین : خجالت نمی کشی میای اتاق زن شوهر
بیتگرام : یااا خودت گفتی بیام باز وقتی باهم چیز میکنید
جیمین : بیروننننن
بیتگرام درحالی که چانسو و یانسو تو بغلش بودن سریع از اتاق بیرون رفت
ات : اوفففف جیمین وقتی خوابی چرا حرف میزنی
جیمین چشم هایش را مالید و دوباره میخواست دراز بکشه اما ات نذاشت
ات : هی هی دیگه باید بیدار شی
ات خزید و روپوش لباس خواب اش را برداشت و پوشید
کمر بندشو بست و از تخت پایین رفت نگاهی به جیمین کرد که هنوز رویه تخت نشسته
ات : جیمین پاشو دیگه
بعد از برداشتن لباس از کمد سمته حمام رفت
جیمین : ات صبر کن
ات جلوی در حمام ایستاد جیمین از رویه تخت پایین شد و سمته ات آمد
ات : کجا
جیمین : حموم
ات : من میرم
جیمین : باهم میریم
همینکه جیمین خواست وارده حموم بشه ات سریه درو بست جیمین با دست اش زد به دره حموم
جیمین : اتتتت
ات دوش رو باز میکرد با صدای بلند گفت
ات : الانم جلوی بیتگرام آبروم رفت بیشتر از این نمیخوام آبروم بره
..........
ات لباس های چانسو رو هم عوض کرد
ات : آفرین دوقلوهای من لباس عوض کردین شیر خوردین
آروم هم شدین
یانسو رو از تویه تخت صورتی اش بلند کرد و بغلش کرد
یانسو دست های کوچیک اش را رویه گونه های مادر اش گذاشته بود و میزد به گونش همش میخندید
جیمین از پله ها پایین شد و سمته مبل آمد بیتگرام که با گوشی اش ور میرفت وقتی جیمین آمد نشست کنارش گوشی اش را گذاشت
بیتگرام: چه عجب که بیدار شدین
جیمین : تو درک نمیکنی وقتی همسر دار شدی بعدن میفهمی
بیتگرام : تا وقتی یه دختر خفن و باحال پیدا نکنم ازدواج نمیکنم
جیمین : مطمئن باش با دختره خیلی آروم و محترم آشنا میشی
بیتگرام : نبابا ....
با دادی که بیتگرام زد ات چشم هایش را باز کرد
نگاهی به خودش و جیمین انداخت سریع رویه تخت نشست و ملافه رو تا دهنش رویه خودش کشید جیمین رویه تخت نشست و با داد گفت
جیمین : خجالت نمی کشی میای اتاق زن شوهر
بیتگرام : یااا خودت گفتی بیام باز وقتی باهم چیز میکنید
جیمین : بیروننننن
بیتگرام درحالی که چانسو و یانسو تو بغلش بودن سریع از اتاق بیرون رفت
ات : اوفففف جیمین وقتی خوابی چرا حرف میزنی
جیمین چشم هایش را مالید و دوباره میخواست دراز بکشه اما ات نذاشت
ات : هی هی دیگه باید بیدار شی
ات خزید و روپوش لباس خواب اش را برداشت و پوشید
کمر بندشو بست و از تخت پایین رفت نگاهی به جیمین کرد که هنوز رویه تخت نشسته
ات : جیمین پاشو دیگه
بعد از برداشتن لباس از کمد سمته حمام رفت
جیمین : ات صبر کن
ات جلوی در حمام ایستاد جیمین از رویه تخت پایین شد و سمته ات آمد
ات : کجا
جیمین : حموم
ات : من میرم
جیمین : باهم میریم
همینکه جیمین خواست وارده حموم بشه ات سریه درو بست جیمین با دست اش زد به دره حموم
جیمین : اتتتت
ات دوش رو باز میکرد با صدای بلند گفت
ات : الانم جلوی بیتگرام آبروم رفت بیشتر از این نمیخوام آبروم بره
..........
ات لباس های چانسو رو هم عوض کرد
ات : آفرین دوقلوهای من لباس عوض کردین شیر خوردین
آروم هم شدین
یانسو رو از تویه تخت صورتی اش بلند کرد و بغلش کرد
یانسو دست های کوچیک اش را رویه گونه های مادر اش گذاشته بود و میزد به گونش همش میخندید
جیمین از پله ها پایین شد و سمته مبل آمد بیتگرام که با گوشی اش ور میرفت وقتی جیمین آمد نشست کنارش گوشی اش را گذاشت
بیتگرام: چه عجب که بیدار شدین
جیمین : تو درک نمیکنی وقتی همسر دار شدی بعدن میفهمی
بیتگرام : تا وقتی یه دختر خفن و باحال پیدا نکنم ازدواج نمیکنم
جیمین : مطمئن باش با دختره خیلی آروم و محترم آشنا میشی
بیتگرام : نبابا ....
- ۱۰.۵k
- ۰۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط