مافیای من ♡
مافیای من ♡
پارت ۵
"از زبان نامجون
همونطور که میدونید من نامجون هستم و 28سالمه منو کایلی دوتا مون ویژه گی هایی یکسانی داریم و عاشق هم هستیم امشب داخل مهمونی خیلی خوشکل شده بود البته همیشه خیلی خوشکله همینطور ک زل زده بودم بهش دیدم ات شروع کرد به حرف زدن
" از دید ته"
ات میکروفن رو گرفت و رفت رو استیج بعد از سلام کردن و معرفی کردن خودش گفت که میخوام یه موضوع مهم رو بهتون بگم قلبم داشت از جاش در میومد که میخواد چی بگه که یهو گفت..
جونگکوک من عاشقتم ارع شاید شکه شی جونگکوک ولی من عاشقتم و میدونم که تو هم عاشقمی سر جام خشکم زده بود یهو دیدم جونگکوک دوید رفت
"از دید جونگکوک"
داخل مهمونی همه ی هواسم به میا بود وقتی ات داشت حرف میزد دیدم ته یانگ اونو به سمت دستشویی کشوند با عجله رفتم همه ی دستشویی ها رو کشتم اما چیزی ندیدم یهو دیدم داخل اتاقی که کنار دستشویی بود صدای میا میاد درو باز کردم اما کاش با اون صحنه مواجه نمیشدم😕🥺😑
"از زبان میا"
هنگامی که ات داشت صحبت میکرد ته یانگ دستمو گرفت و بردم داخل اتاق فک کردم میخواد چیزی بهم بگه که خیلی بهم نزدیک شد گفتم ته یانگ داری چیکار میکنی که گفت میا من تورو خیلی دوست دارم با ید تورو مال خودم کنم شاخم درو مٓده بود لبامو بوسید داشتم دستو پا میزدم که از بغلش بیام بیرون که نمیشد با دستاش دکمه پیرنمو باز کرد که من داد کشیدم یهو جونگ کوک وارد اتاق شد دم در خشکش زده بود ته یانگ در حالی که داشت میبوسیدم جونگکوک امد و انداختش کنار باورم نمیشد کسی که من عاشقشم منو داخل این وضع داره میبینه.....
لایک 👍کامنت یادتون نره خوشملا🌈
پارت ۵
"از زبان نامجون
همونطور که میدونید من نامجون هستم و 28سالمه منو کایلی دوتا مون ویژه گی هایی یکسانی داریم و عاشق هم هستیم امشب داخل مهمونی خیلی خوشکل شده بود البته همیشه خیلی خوشکله همینطور ک زل زده بودم بهش دیدم ات شروع کرد به حرف زدن
" از دید ته"
ات میکروفن رو گرفت و رفت رو استیج بعد از سلام کردن و معرفی کردن خودش گفت که میخوام یه موضوع مهم رو بهتون بگم قلبم داشت از جاش در میومد که میخواد چی بگه که یهو گفت..
جونگکوک من عاشقتم ارع شاید شکه شی جونگکوک ولی من عاشقتم و میدونم که تو هم عاشقمی سر جام خشکم زده بود یهو دیدم جونگکوک دوید رفت
"از دید جونگکوک"
داخل مهمونی همه ی هواسم به میا بود وقتی ات داشت حرف میزد دیدم ته یانگ اونو به سمت دستشویی کشوند با عجله رفتم همه ی دستشویی ها رو کشتم اما چیزی ندیدم یهو دیدم داخل اتاقی که کنار دستشویی بود صدای میا میاد درو باز کردم اما کاش با اون صحنه مواجه نمیشدم😕🥺😑
"از زبان میا"
هنگامی که ات داشت صحبت میکرد ته یانگ دستمو گرفت و بردم داخل اتاق فک کردم میخواد چیزی بهم بگه که خیلی بهم نزدیک شد گفتم ته یانگ داری چیکار میکنی که گفت میا من تورو خیلی دوست دارم با ید تورو مال خودم کنم شاخم درو مٓده بود لبامو بوسید داشتم دستو پا میزدم که از بغلش بیام بیرون که نمیشد با دستاش دکمه پیرنمو باز کرد که من داد کشیدم یهو جونگ کوک وارد اتاق شد دم در خشکش زده بود ته یانگ در حالی که داشت میبوسیدم جونگکوک امد و انداختش کنار باورم نمیشد کسی که من عاشقشم منو داخل این وضع داره میبینه.....
لایک 👍کامنت یادتون نره خوشملا🌈
۱۶.۶k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.