نبرد مرگبار

" نبردِ مرگبار"
حملهٔ اول ریون:
سایه‌ها را به مارهای سیاه تبدیل می‌کند که به سمتم می‌خزند.
من با اشک‌هایم آن‌ها را به یخ تبدیل می‌کنم و خرد می‌کنم.
حملهٔ من:
بال‌هایم را پرتاب می‌کنی و چشم راست ریون را می‌درم.
ریون فریاد میزند:"چرا نمیمیری؟من تورو ساختم"
"منو عشق ساخته نه تو"
"مرگِ ریون"
با آخرین نیرو خودمو به سمت ریون میبرم و دستم را در قلبش فرو میبرم،اما به جای خون خاکستر سیاه بیرون میریزه و کمکم جسدش از بین میره برای همیشه
"پس از نابودی ریون"
حلقهٔ نور می‌شکند و کیونگ با چشمانی سرخ از گریه به سمت من می‌دود. من درحالی که خون از گوشهٔ لبم جاریست، روی زانوهایم افتاده‌ام
کیونگ من را تو آغوش خودش میکشه :"احمق!نه.نه دوباره نه"
حالا از آسمان باران الماس میباره
و رودخونه ها به عقب جریان پیدا کرده اند
"یکم دیگه مونده،فقط یه دقیقه تیک تاک تیک ......میخوام بدون چطوری میتونم بدون تو نفس بکشم"
(اشک‌هایش روی صورتم می‌چکد)کیونگ:
"مضخرف نگو! می‌دونی من چقد از تنهایی می‌ترسم؟ اگه بری، همین امروز خودم رو می‌ندازم توی چشمهٔ ستاره‌ها!"
ولی چشمام کم کم سیاهی میره..
"پس از نبرد"
فردای نبرد با ریون، صبح با نور خورشید روی صورتم از خواب بیدار می‌شوم. کیونگ کنار تخت نشسته و با چهره‌ای کم‌خواب نگاهم میکند:
"صبح بخیر ،فرشته بی فکر!دیشب تمام راه حملت کردم و تا الان منتظر بودم به هوش بیای"
"خب حداقل تو آغوش تو از هوش رفتم عسلم"
« تقلاهای عاشقانه در دنیای فرشتگان»
روز سوم، کنار آبشار الماس
دارشت با کیونگ مسابقه می‌دادم که چه کسی می‌تواند روی آبشار راه برود.
ناگهان سرگیجه گرفتم و پاهام سست شد
کیونگ با سرعت خودش را زیرم پرت کرد و هر دو در حوضچه‌ای از گل‌های نورانی سقوط کردیم.
روز هفتم، جنگل درختان آوازخوان:
داشتم از شاخه‌ای به شاخه‌ی دیگر می‌پریدم که دوباره امروز، دنیا سیاه می‌شود.
کیونگ با وحشت بال‌هایش را باز کرد و من را در هوا می‌گیرد.
روز پانزدهم، کنار رودخانه‌ی ستاره‌ها:
داشتم به کیونگ یاد می‌دادم چطور ماهی‌های نورانی بگیرد که سرگیجه‌ام شروع شد.
به جلو خم شدم و سرم به سنگ خورد!
کیونگ فریاد زد و دوباره به سراغم اومد
دیدگاه ها (۰)

من که خودم اینجاشو دوست داشتم شما ها چی؟

فصل سوم" کشف ارتباط با دنیای موازی "چند روز از اون دوران مسخ...

"پایانِ خونینِ ریون: نبرد نهایی"" طلسمِ فراموشی"من و کیونگ ب...

"فرارِ خونین از دنیای وارونه" حادثهٔ وحشیانه در مسیر فرار:من...

ظهور ریون (ارباب سایه‌ها):ناگهان توفانی از پَرِ ها سیاه می‌و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط