خیابان عشق / love street / پارت 9
#خیابان_عشق / #love_street / #پارت_9
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
میرا: حالا انقدر پررو نشو دیگه😂
تهیونگ: ساعت چنده؟
میرا: 2 و نیم . عههه ایول چه زود گذشت
تهیونگ: گفتم ک
تهیونگ: میدونی میرا .. همیشه توی گروهمون کوک بیشتر تو خودش بود و هیچکی نداشت و من مجبور بودم همیشه بخندونمش تا از مود بد در بیاد .
تهیونگ: ولی الان خوشحالم که یکی مثل تورو پیدا کرده که میتونه رو لبش خنده بیاره
میرا: چرا اینارو به من میگی؟
تهیونگ: چون میدونم کوک هیچوقت اول پا پیش نمیذاره .. شاید سرد برخورد کنه ولی تو دلش چیزی نیست
میرا: عین بچه ها میمونه از این بچه تقص ها که حرف گوش نمیدن
تهیونگ:😂😂موندم خل و چلی مثل تورو از کجا پیدا کرده
میرا: اووووی خل کجا بوده من باهوشم😏😂
تهیونگ: میرا آسمون رو ببین الان
آسمون رو نگاه کردم چقدر قشنگ بود . این ویو بهترین ویویی بود که تاحالا دیده بودم ستاره ها پررنگ شده بودن و ابر ها شکل های خاصی گرفته بودن.
میرا: تهیونگا ممنون
تهیونگ: کاری نکردم ک براچی
میرا: همین که همیشه حالمو خوب میکنی
تهیونگ:خب دیگه پاشو بریم خونه هوا سرده
میرا: اره دارم یخ میزنم
تهیونگ: واقعا؟خب زودتر میگفتی من گرمم شده انقدر لباس دارم
تهیونگ هودیشو در اورد داد به من بپوشم
میرا: تو خودت سردت نیست؟
تهیونگ: نه من اوکیم قشنگ خودتو کیپ کن سردت نشه
اومد جلوتر و هودیو یکم راست و ریس کرد که نگامون بهم خورد
چند ثانیه رو چشم های هم موندیم که تهیونگ سرش اونور کرد
و بعد با یک حرکت سریع کلاه رو انداخت رو سرم انقدر بزرگ بود کلاش که توش گم شدم
تهیونگ: حالا اگ میتونی منو پیدا کن
تهیونگ پا به فرار گذاشت و منم دنبالش رفتم
خونه*
برگشتیم خونه دیدیم همه چراغ ها خاموشه
تهیونگ آروم زمزمه کرد: فکر کنم همه خوابن بیا بی سر و صدا بریم تو اتاق هامون
منم با سرم گفتم باشه
هرکدوممون رفتیم تو اتاقمون و من یکی که همون ثانیه اول بی هوش شدم
صبح*
پاشدم از رو تخت و رفتم پایین دیدم همه دارن صبحانه میخورن
میرا: سلام
تهیونگ:خوابالو صبح بخیر
بقیه:صبح بخیر
تهیونگ: شانس اوردی برات جا نگه داشتم وگرنه باید سرپا صبحونه میخوردی
میرا: اوکی ممنون😂
داشتیم صبحونه میخوردیم که احساس کردم کوک خیلی ساکته
تهیونگ: راستی میرا میبینم هودی منو انگار نمیخوای پس بدیا😂
میرا: ایییی وای این هنوز تنمه! امروز میشورم بهت پس میدم
جیمین: شیپ شیپ😂
میرا: نخیییییر😐😂
_________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
میرا: حالا انقدر پررو نشو دیگه😂
تهیونگ: ساعت چنده؟
میرا: 2 و نیم . عههه ایول چه زود گذشت
تهیونگ: گفتم ک
تهیونگ: میدونی میرا .. همیشه توی گروهمون کوک بیشتر تو خودش بود و هیچکی نداشت و من مجبور بودم همیشه بخندونمش تا از مود بد در بیاد .
تهیونگ: ولی الان خوشحالم که یکی مثل تورو پیدا کرده که میتونه رو لبش خنده بیاره
میرا: چرا اینارو به من میگی؟
تهیونگ: چون میدونم کوک هیچوقت اول پا پیش نمیذاره .. شاید سرد برخورد کنه ولی تو دلش چیزی نیست
میرا: عین بچه ها میمونه از این بچه تقص ها که حرف گوش نمیدن
تهیونگ:😂😂موندم خل و چلی مثل تورو از کجا پیدا کرده
میرا: اووووی خل کجا بوده من باهوشم😏😂
تهیونگ: میرا آسمون رو ببین الان
آسمون رو نگاه کردم چقدر قشنگ بود . این ویو بهترین ویویی بود که تاحالا دیده بودم ستاره ها پررنگ شده بودن و ابر ها شکل های خاصی گرفته بودن.
میرا: تهیونگا ممنون
تهیونگ: کاری نکردم ک براچی
میرا: همین که همیشه حالمو خوب میکنی
تهیونگ:خب دیگه پاشو بریم خونه هوا سرده
میرا: اره دارم یخ میزنم
تهیونگ: واقعا؟خب زودتر میگفتی من گرمم شده انقدر لباس دارم
تهیونگ هودیشو در اورد داد به من بپوشم
میرا: تو خودت سردت نیست؟
تهیونگ: نه من اوکیم قشنگ خودتو کیپ کن سردت نشه
اومد جلوتر و هودیو یکم راست و ریس کرد که نگامون بهم خورد
چند ثانیه رو چشم های هم موندیم که تهیونگ سرش اونور کرد
و بعد با یک حرکت سریع کلاه رو انداخت رو سرم انقدر بزرگ بود کلاش که توش گم شدم
تهیونگ: حالا اگ میتونی منو پیدا کن
تهیونگ پا به فرار گذاشت و منم دنبالش رفتم
خونه*
برگشتیم خونه دیدیم همه چراغ ها خاموشه
تهیونگ آروم زمزمه کرد: فکر کنم همه خوابن بیا بی سر و صدا بریم تو اتاق هامون
منم با سرم گفتم باشه
هرکدوممون رفتیم تو اتاقمون و من یکی که همون ثانیه اول بی هوش شدم
صبح*
پاشدم از رو تخت و رفتم پایین دیدم همه دارن صبحانه میخورن
میرا: سلام
تهیونگ:خوابالو صبح بخیر
بقیه:صبح بخیر
تهیونگ: شانس اوردی برات جا نگه داشتم وگرنه باید سرپا صبحونه میخوردی
میرا: اوکی ممنون😂
داشتیم صبحونه میخوردیم که احساس کردم کوک خیلی ساکته
تهیونگ: راستی میرا میبینم هودی منو انگار نمیخوای پس بدیا😂
میرا: ایییی وای این هنوز تنمه! امروز میشورم بهت پس میدم
جیمین: شیپ شیپ😂
میرا: نخیییییر😐😂
_________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
۸.۳k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.