فیک کوک(زندگی شخصی من)پارت ۳۰
فیک کوک(زندگی شخصی من)پارت ۳۰
و با خنده گف_دارم براتون!،و شروع کرد به اب پاشیدن رومون!!!صدای خنده هامون با صدای ابی که به هم میپاشیدیم قاطی شده بود و لذت بخش بود!!!شاید این اولین باریه که از ته دل میخندم!...یهو پام لیز خورد و کمرم به طرز دردناکی با سنگای رودخونه برخورد کرد!_عاییییییی!!!،جانگ کوک_چی شدی تو؟!!،سریع اونو و جیمین اومدن سمتم و کمکم کردن بلندم شم جانگ کوک_خوبی؟؟؟،_اره باباااا!!!،ناخوداگاه کمرم و ماساژ دادم تا دردش اروم شه که جانگ کوکم دستشو گذاشت رو کمرم و اونم ماساژ داد!جانگ کوک_دروغگویی اصن بهت نمیاد!...خیلی درد داری؟!،_اره راستش،جانگ کوک_بزار ببینمش!!!،من و جیمین همزمان_چییییوووووو؟؟!،
جانگ کوک با ی نگاهه متاسف ب هر دومون گفت_نه تورو جون من بنظرتون چیو گفتم؟؟خو کمرشو!!!،جیمین_اها...ولی داش اگه واس ی منظور دیگه خواستی...نباید اینو بگی...باید بگی اجازه میدی لمس...،سریع حرفشو قطع کردم_کممممممررررممممم!!!،جانگ کوک_جیمیننننن الان وقت این حرفا نی ک...بدبخ کمرش خمیر شدع!،اومد پشت سرم و لباسمو کنار زد و با دیدن کمرم گفت_واای ببین چی شدی تو!!!الان من چ غلطی بکنم؟؟؟،_وایییی مگه چی شده؟؟خیلی بد شده؟!،یکم مکث کرد جانگ کوک_نه نه هیچی نی اصن خودتو نگران نکن...بیا بیا بغلم ببرمت خونه!،خواست بغلم کنه ک پسش زدم_نه دیگه تا اون حدم چلاق نشدم!!!جانگ کوک_خب را برو ددی ببینه!!!،جیمین_کی ببینه؟؟!،جانگ کوک ک تازه فهمیده بود چی گفته گفت_عااقااااا زبونم ی لحظه گیر کرد اینو گفتم!دیدین بعضی وقتا اینجوری میشه؟؟!منتها من زیاد اینجوری میشم!!!،جیمین_اره جون تک تک عمه های نداشتت!!!تو قبل میکو اصن از این اشتباها نمیکردی!مثلا زبونت گیر کنه ب من بگی بیبی😂!!!،جانگ کوک_جیمینننننن!!!،جیمینم خودشو زد ب اون را و ب اسمون خیره گشت:/جانگ کوک_مگه نگفتی میتونی را بری؟!!،_اره اره...،ب زور از رودخونه اومدم بیرون_عا بفرما!،جانگ کوک_تو چ خوب باشی چ نه بغل لازمی ب منم ربطی نداره!،
بچه ها پس فردا آخرین امتحانمو میدم بعدش پارت هارو زودتر براتون میزارممم
حمایتممم کنیدد لایک و کامنتم بزارید♡
و با خنده گف_دارم براتون!،و شروع کرد به اب پاشیدن رومون!!!صدای خنده هامون با صدای ابی که به هم میپاشیدیم قاطی شده بود و لذت بخش بود!!!شاید این اولین باریه که از ته دل میخندم!...یهو پام لیز خورد و کمرم به طرز دردناکی با سنگای رودخونه برخورد کرد!_عاییییییی!!!،جانگ کوک_چی شدی تو؟!!،سریع اونو و جیمین اومدن سمتم و کمکم کردن بلندم شم جانگ کوک_خوبی؟؟؟،_اره باباااا!!!،ناخوداگاه کمرم و ماساژ دادم تا دردش اروم شه که جانگ کوکم دستشو گذاشت رو کمرم و اونم ماساژ داد!جانگ کوک_دروغگویی اصن بهت نمیاد!...خیلی درد داری؟!،_اره راستش،جانگ کوک_بزار ببینمش!!!،من و جیمین همزمان_چییییوووووو؟؟!،
جانگ کوک با ی نگاهه متاسف ب هر دومون گفت_نه تورو جون من بنظرتون چیو گفتم؟؟خو کمرشو!!!،جیمین_اها...ولی داش اگه واس ی منظور دیگه خواستی...نباید اینو بگی...باید بگی اجازه میدی لمس...،سریع حرفشو قطع کردم_کممممممررررممممم!!!،جانگ کوک_جیمیننننن الان وقت این حرفا نی ک...بدبخ کمرش خمیر شدع!،اومد پشت سرم و لباسمو کنار زد و با دیدن کمرم گفت_واای ببین چی شدی تو!!!الان من چ غلطی بکنم؟؟؟،_وایییی مگه چی شده؟؟خیلی بد شده؟!،یکم مکث کرد جانگ کوک_نه نه هیچی نی اصن خودتو نگران نکن...بیا بیا بغلم ببرمت خونه!،خواست بغلم کنه ک پسش زدم_نه دیگه تا اون حدم چلاق نشدم!!!جانگ کوک_خب را برو ددی ببینه!!!،جیمین_کی ببینه؟؟!،جانگ کوک ک تازه فهمیده بود چی گفته گفت_عااقااااا زبونم ی لحظه گیر کرد اینو گفتم!دیدین بعضی وقتا اینجوری میشه؟؟!منتها من زیاد اینجوری میشم!!!،جیمین_اره جون تک تک عمه های نداشتت!!!تو قبل میکو اصن از این اشتباها نمیکردی!مثلا زبونت گیر کنه ب من بگی بیبی😂!!!،جانگ کوک_جیمینننننن!!!،جیمینم خودشو زد ب اون را و ب اسمون خیره گشت:/جانگ کوک_مگه نگفتی میتونی را بری؟!!،_اره اره...،ب زور از رودخونه اومدم بیرون_عا بفرما!،جانگ کوک_تو چ خوب باشی چ نه بغل لازمی ب منم ربطی نداره!،
بچه ها پس فردا آخرین امتحانمو میدم بعدش پارت هارو زودتر براتون میزارممم
حمایتممم کنیدد لایک و کامنتم بزارید♡
۱۰.۹k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.