دخترم

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝐏𝐚𝐫𝐭:⁷⁶
×دخترم؟
•چی؟
+اره دخترت! بهت که گفتم توی دهکده مون یه جورایی من دکترشون بودم برای همین هر موقع زن بارداری زیاد هوس شیرینی جات میکرد بچش دختر بود(لبخند)
•یعنی دارم بابای یه دختر میشم؟(ذوق،خنده)
×وایییییی
+″بعد صبحانه رفتم توی باغ که دیدم جونگ‌کوک هم ایستاده″
+اقای پادشاه اینجا چیکار میکنی؟
-منتظرت بودم
.........
+یادته دیشب بهم گفتی .بری که شاهزاده سوار بر اسب سفید بیاد برات.
-چرا...؟ نکنه میخوای؟(نیشخند)
+نچچچ.... خواستم بگم خودم یدونه دارم منتها اون دیگه شاهزاده نیست بعلاوه اسبشم سیاهه(خنده)
بعد از حرفم اومد جلو و بهم گفت
-که اینطور....! با دست انداختن پادشاه مملکت بهت خوش میگذره ؟
+بلهههههه
که یهو دسنم کشیده شد و افتادم تو بغلش.... داشت میومد نزدیک که صدای یه خروس بی محل باعث شد اون لحظه ی احساسی خراب بشه
×واوووو(درحال دست زدن) نمیدونید چقدرررر این لحظه رو تصور کردم که بلاخره بهم برسیدد
+اما الان باعث شدی خراب شه...به نظرت چیکارش کنیم؟
-نمیدونم...هرچی ملکه بگه
+خب به قلقلک محکومت میکنمممممم
(شب)
+″کلی با بورا خندیدیم که نفهمیدیم که کی شب شد






بچها بازم ببخشید...شرط نمیزارم اما حمایت کنید توروخدا
دیدگاه ها (۸۷)

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃𝐏𝐚𝐫𝐭:⁷⁷(⁶ماه بعد)+″آه لعنتی....بورا بیشتر...

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃𝐏𝐚𝐫𝐭:⁷⁸×ا.ت...چیکار میخوای کنی؟(جیغ)-راست...

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃𝐏𝐚𝐫𝐭:⁷⁵+″وقتی بیدار شدم داخل بغل جونگ کوک...

𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃𝐏𝐚𝐫𝐭:⁷⁴(شب بعد شام)(اتاق ا.ت و جونگ کوک)+...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط