رمان دورترین نزدیک۲ کاور شخصیت ماهور
#پارت_۳۰
شروین: ماهور جونت میخواد بفرستتمون زندان! اونم همین فردا! اگه اونجا بودی حرفاشو میشنیدی میفهمیدی چه خبره!
شیدا: ترانه بی تقصیر نیست ! یه فرشته ی قلابی ولی در اصل یه جادوگر !
خب نمیذارم به چیزی که میخواد برسه بیا فرار کنیم!
شروین: نمیتونم! نمیخوام از دستش بدم
شیدا خندید : چقد تو ساده ای!
دلیل همه این دردا ترانه ست! تورو نابود کرد منو نابود کرد ماهورو ازم گرفت نذاشت مال من بشه! اونجام که بود گند زد به زندگی همه!
فقط بلده دل کسایی که دوسش دارنو بشکنه! حتی یه روز دل ماهورم میشکنه ولی ماهور ساده ست! هه
شروین بغلش کرد : همه چیو درست میکنم!
بگو همه آماده باشن! همه دستگیر شن ولی کل باند نباید گیر بیوفته! شاهین و شمیم دستگیر شن اما ما فرار میکنیم
اونا تنها کسایی هستن که همه چیو میدونن در ازای کم کردن طول بازداشت اعتراف کنن و بقیه گیر بیوفتن! نهایتش 8 سال میوفته! ولی ازاد میشن!کمک بزرگی دارن میکنن خب! ترانه و ماهورم خودم یکاریش میکنم!...
و همونجوریم شد!
موقعی که مامورا اومدن شروین اصلا تو اون ساختمون نبود!
رفت بیرون و ترانه و ماهورو بیهوش کردن
سوار ماشین شدن و منتظر شیدا موند اونکه اومد راه افتادن سریع پیچیدن جاده فرعی و ماشینی که شبیه ماشین شروین بودو چهار نفری که دقیقا لباسا و وسایل اونارو داشتن وارد جاده اصلی شد !
شروین: خب دم گریمورم گرم!
موقع فرار غیر قانونی تصادفم کردن فقط ترانه ضربه بدی به سرش خورد شیدا هم پاشو گچ گرفت
شروین چیزیش نشد چون قبلش از ماشین پیاده شدو سوار ماشین دیگه ای شد که کشتی و جور کنه و فعلا از دبی خارج شن تا یه جای قطعی و اروم پیدا کنن
و ماشین قلابی که شروین فرستاده بودم پرت شد تو دره! و همه فکر کردن که اونا مردن شروین از دور ماشینی که تو دره میسوخت و نگاه میکرد شیدا سریع زنگ زد بیان کمکش تصادف کرده بودنو دوست عرب شیدا اومد کمکشون کشتی شو جور کرد و شیدا و ماهور و ترانه داخل کشتی بودن سریع تجهیزات پزشکی فراهم شد و ترانه حالش بد بود ! ماهور قفسه سینش اسیب دیده بود و بیهوش داروییم که براش استفاده شده بود قوی بود به شروین گفتن عوارض بدی ممکنه داشته باشه و مصرف اصلیش برا فراموشی کلی !خب هدف شروینم همین بود از این داروی تقلبی...
#دورترین_نزدیک۲
#رمان
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاص #خاصترین #جذاب #پست_جدید #زیبا #قشنگ #شیک #بینظیر #دخترونه
شروین: ماهور جونت میخواد بفرستتمون زندان! اونم همین فردا! اگه اونجا بودی حرفاشو میشنیدی میفهمیدی چه خبره!
شیدا: ترانه بی تقصیر نیست ! یه فرشته ی قلابی ولی در اصل یه جادوگر !
خب نمیذارم به چیزی که میخواد برسه بیا فرار کنیم!
شروین: نمیتونم! نمیخوام از دستش بدم
شیدا خندید : چقد تو ساده ای!
دلیل همه این دردا ترانه ست! تورو نابود کرد منو نابود کرد ماهورو ازم گرفت نذاشت مال من بشه! اونجام که بود گند زد به زندگی همه!
فقط بلده دل کسایی که دوسش دارنو بشکنه! حتی یه روز دل ماهورم میشکنه ولی ماهور ساده ست! هه
شروین بغلش کرد : همه چیو درست میکنم!
بگو همه آماده باشن! همه دستگیر شن ولی کل باند نباید گیر بیوفته! شاهین و شمیم دستگیر شن اما ما فرار میکنیم
اونا تنها کسایی هستن که همه چیو میدونن در ازای کم کردن طول بازداشت اعتراف کنن و بقیه گیر بیوفتن! نهایتش 8 سال میوفته! ولی ازاد میشن!کمک بزرگی دارن میکنن خب! ترانه و ماهورم خودم یکاریش میکنم!...
و همونجوریم شد!
موقعی که مامورا اومدن شروین اصلا تو اون ساختمون نبود!
رفت بیرون و ترانه و ماهورو بیهوش کردن
سوار ماشین شدن و منتظر شیدا موند اونکه اومد راه افتادن سریع پیچیدن جاده فرعی و ماشینی که شبیه ماشین شروین بودو چهار نفری که دقیقا لباسا و وسایل اونارو داشتن وارد جاده اصلی شد !
شروین: خب دم گریمورم گرم!
موقع فرار غیر قانونی تصادفم کردن فقط ترانه ضربه بدی به سرش خورد شیدا هم پاشو گچ گرفت
شروین چیزیش نشد چون قبلش از ماشین پیاده شدو سوار ماشین دیگه ای شد که کشتی و جور کنه و فعلا از دبی خارج شن تا یه جای قطعی و اروم پیدا کنن
و ماشین قلابی که شروین فرستاده بودم پرت شد تو دره! و همه فکر کردن که اونا مردن شروین از دور ماشینی که تو دره میسوخت و نگاه میکرد شیدا سریع زنگ زد بیان کمکش تصادف کرده بودنو دوست عرب شیدا اومد کمکشون کشتی شو جور کرد و شیدا و ماهور و ترانه داخل کشتی بودن سریع تجهیزات پزشکی فراهم شد و ترانه حالش بد بود ! ماهور قفسه سینش اسیب دیده بود و بیهوش داروییم که براش استفاده شده بود قوی بود به شروین گفتن عوارض بدی ممکنه داشته باشه و مصرف اصلیش برا فراموشی کلی !خب هدف شروینم همین بود از این داروی تقلبی...
#دورترین_نزدیک۲
#رمان
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاص #خاصترین #جذاب #پست_جدید #زیبا #قشنگ #شیک #بینظیر #دخترونه
۱۳.۶k
۱۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.