پارت بیست
پارت بیست
در رو که باز کردم دیدم کای و یکی از بادیگاردا اومده(تصویرتون از فیک خورد به هم😂)
ات. کای چیشده
کای.خانم ارباب گفتن شما باید برید پیششون
ات. براچی
کای. ارباب بهتون میگن
ات. کی حرکت میکنیم
کای. سه ساعت دیگه
ات.اوکی(الان ساعت ۹شبه)
ات ویو
وسایلم رو جمع کردم و رفتم یه حمام ۲۰مینی بعد مراقبت پوستیم رو انجام دادم و موهام رو خشک و اتو کردم موهام چون خیلی بلنده دیر شد تا خشکشون کنم و بعد اریش گردم و لباسم رو پوشیدم
ساعت شد ۱۰بیست و پنج دقیقه شد
برا اطمینان زنگ زدم به تهیونگ و اون گفت که خودش گفته
رفتم پایین که دیدم کای منتظرم هست
کای. خانم چمدونتون رو بهم بدین
ات. باشه
پرش به موقعی که رفتم امریکا(پیش تهیونگ یادم نیست کجا رفته بود،درسته😂)
تهیونگ ویو
به کای گفتم که ات رو بیاره پیش خودم چون تازگیا یه دشمن جدید پیدا کردم برا هیم گفتم ات رو بیارن پیش خودم این ماموریت ۳هفته بود باید ات رو تو این سه هفته پیش خودم نگهدارم چون ممکنه به امارت حمله کنن
همینطور که داشتم فکر میکردم
یکی از بادیگاردا اومد و گفت ......
۴۴۵تایی شدیم میزارم
ممنونم بابت حمایت هاتون
در رو که باز کردم دیدم کای و یکی از بادیگاردا اومده(تصویرتون از فیک خورد به هم😂)
ات. کای چیشده
کای.خانم ارباب گفتن شما باید برید پیششون
ات. براچی
کای. ارباب بهتون میگن
ات. کی حرکت میکنیم
کای. سه ساعت دیگه
ات.اوکی(الان ساعت ۹شبه)
ات ویو
وسایلم رو جمع کردم و رفتم یه حمام ۲۰مینی بعد مراقبت پوستیم رو انجام دادم و موهام رو خشک و اتو کردم موهام چون خیلی بلنده دیر شد تا خشکشون کنم و بعد اریش گردم و لباسم رو پوشیدم
ساعت شد ۱۰بیست و پنج دقیقه شد
برا اطمینان زنگ زدم به تهیونگ و اون گفت که خودش گفته
رفتم پایین که دیدم کای منتظرم هست
کای. خانم چمدونتون رو بهم بدین
ات. باشه
پرش به موقعی که رفتم امریکا(پیش تهیونگ یادم نیست کجا رفته بود،درسته😂)
تهیونگ ویو
به کای گفتم که ات رو بیاره پیش خودم چون تازگیا یه دشمن جدید پیدا کردم برا هیم گفتم ات رو بیارن پیش خودم این ماموریت ۳هفته بود باید ات رو تو این سه هفته پیش خودم نگهدارم چون ممکنه به امارت حمله کنن
همینطور که داشتم فکر میکردم
یکی از بادیگاردا اومد و گفت ......
۴۴۵تایی شدیم میزارم
ممنونم بابت حمایت هاتون
۲۳.۲k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.