part عشق پنهان
part 14عشق پنهان
《ویو ات》
داشتم ظرفا رو میشتم که صدای اهنگ اومد من اون اهنگ رو خیلی دوست داشتم اهنگi wanna be yours شاهکاره از فکرم اومدم بیرون برگشتم دیدم که جونگ کوک این اهنگ رو زد یک کت تنش بود از زیر کت هیچ لباسی نداشت لخته لخت بود(اسلاید ۲ و ۳ استایل جونگ کوک)
برای یک لحظه شوکه شدم جونگ کوک اومد سمتم بهم نزدیک و نزدیکتر میشد به خودم اومدم دیدم که توی فاصله ی یک سانتی منه خودم رو به سینک پشت سرم چسبونم هرچقدر خودم رو بیشتر به سنک میچسبوندم نزدیک تر میشد صورتش رو خم کرد سمت صورتم صورتش رو نزدیک صورتم کرد.
جونگ کوک: استایلم رو دوست داری ؟
قلبم تند تر میزد
ات: برو اون طرف میخوام برم
جونگ کوک نزدیک تر شد بهم جوری که نفسای گرمش رو روی صورتم حس کردم برای یک لحظه بینمون فقط صدای اهنگ میومد آهنگی که خیلی دوسش داشتم بعد یک لحظه جونگ کوک بدنش که از زیر کتش لخت بود رو به بدنم چسبوند صورتش ازم یکم فاصله داشت
جونگ کوک: میخوام بهت یه چیزی بگم
ات:چ..چی
جونگ کوک: فردا قراره باهم دیگه ازدواج کنیم
ات: چی منظورت چیه من نمیخوام...《نزاشت حرفم رو ادامه بدم》
جونگ کوک: منظورت چیه نمیخوای با بزرگ ترین مافیا ازدواج کنی؟
ات: نه نمیخوام چرا با منن ها؟《داد》
جونگ کوک: برای قرار دادی که باید ببندم باید با یکی ازدواج کنم
ات: خب چرا با من اون همه دختر هرزه ی دیگه که جلوت عشوه میریزن رو نمیبینی برو با اونا ازدواج کنن《داد》
جونگ کوک: چون تو رو دوست دارم چون تا الان انقدر برای یک دختر قلبم تند نزده بود میفهمی یا نهه؟《داد》
ات: ...
《ویوی ات》
یک سکوت عجیبی بینمون شکل گرفت اهنگ موردعلاقم داشت پخش میشد یه حس عجیبی داشتم مغزم از جونگ کوک متنفر بود ولی قلبم برعکس مغزم بود ...
《ویو ات》
داشتم ظرفا رو میشتم که صدای اهنگ اومد من اون اهنگ رو خیلی دوست داشتم اهنگi wanna be yours شاهکاره از فکرم اومدم بیرون برگشتم دیدم که جونگ کوک این اهنگ رو زد یک کت تنش بود از زیر کت هیچ لباسی نداشت لخته لخت بود(اسلاید ۲ و ۳ استایل جونگ کوک)
برای یک لحظه شوکه شدم جونگ کوک اومد سمتم بهم نزدیک و نزدیکتر میشد به خودم اومدم دیدم که توی فاصله ی یک سانتی منه خودم رو به سینک پشت سرم چسبونم هرچقدر خودم رو بیشتر به سنک میچسبوندم نزدیک تر میشد صورتش رو خم کرد سمت صورتم صورتش رو نزدیک صورتم کرد.
جونگ کوک: استایلم رو دوست داری ؟
قلبم تند تر میزد
ات: برو اون طرف میخوام برم
جونگ کوک نزدیک تر شد بهم جوری که نفسای گرمش رو روی صورتم حس کردم برای یک لحظه بینمون فقط صدای اهنگ میومد آهنگی که خیلی دوسش داشتم بعد یک لحظه جونگ کوک بدنش که از زیر کتش لخت بود رو به بدنم چسبوند صورتش ازم یکم فاصله داشت
جونگ کوک: میخوام بهت یه چیزی بگم
ات:چ..چی
جونگ کوک: فردا قراره باهم دیگه ازدواج کنیم
ات: چی منظورت چیه من نمیخوام...《نزاشت حرفم رو ادامه بدم》
جونگ کوک: منظورت چیه نمیخوای با بزرگ ترین مافیا ازدواج کنی؟
ات: نه نمیخوام چرا با منن ها؟《داد》
جونگ کوک: برای قرار دادی که باید ببندم باید با یکی ازدواج کنم
ات: خب چرا با من اون همه دختر هرزه ی دیگه که جلوت عشوه میریزن رو نمیبینی برو با اونا ازدواج کنن《داد》
جونگ کوک: چون تو رو دوست دارم چون تا الان انقدر برای یک دختر قلبم تند نزده بود میفهمی یا نهه؟《داد》
ات: ...
《ویوی ات》
یک سکوت عجیبی بینمون شکل گرفت اهنگ موردعلاقم داشت پخش میشد یه حس عجیبی داشتم مغزم از جونگ کوک متنفر بود ولی قلبم برعکس مغزم بود ...
- ۵.۶k
- ۱۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط