شاهزاده من🍷فصل 1
شاهزاده من🍷فصل 1
# پارت ۲۰
ویو ا.ت : رفتیم اتاق و ..... ( دیگه نمیگم خودتون بدونین چی شد )
☆ پرش زمانی به صبح
ویو ا.ت : صبح با درد شدیدی زیر دلم از خواب بیدار شدم اونقدری درد داشت که یه لحظه جیغ کوتاهی کشیدم که تهیونگ از خواب بیدار شد ....
ته : چی شده ؟ ببینم ا.ت حالت خوبه
ا.ت : توقع داری خوب باشم ؟ پسر دارم میمیرم این چه کاری بود دیشب کردی آخهههههه واییییی خدا لعنتت کنه تهیونگ ( خدا نکنه ) آییییی درد داره ( گریه )
ویو ا.ت : یه لحظه اشک از تو چشمام جاری شد این چه کاری بود آخه آروم داشتم اشک میریختم که یه آرامش خواصی بهم دست داد تهیونگ بود آروم بغلم کرده بود که گفت ....
ته : گریه نکن پرنسس خانم چیزی نیس آروم باش اشکالی نداره خوب میشه میدونم آمادگیش رو نداشتی ولی خودتم دست و پنجه نکردی ولت کنم پس آروم باش خوب میشه برو یه حموم آب داغ بگیر بیا ( پیشونی ا.ت رو میبوسه )
ا.ت : باشه ... ببخشید سوسول شدم ( اشکاش رو پاک میکنه )
ته : اشکال نداره خانم سوسول پاشو بدو برو منم برم به خدمتکارا بگم یه صبحونهی مفصل برات حاضر کنن
ا.ت : ملسی 🥺
ته : بدو برو دیگهههههه
ا.ت : باشهههههه
ویو ا.ت : رفتم یه دوش گرفتم طولانی بود چون واقعا دلم درد میکرد اومدم بیرون لباسام رو پوشیدم موهام رو با حوله خشک کردم و مرتبشون کردم و از پله ها اومدم پایین که برم برای صبحونه دلم ضعف رفت دیگه با کلی ذوق نشستم کنار تهیونگ که صبحونه رو آوردن آخ جون پنکنک هم هست ایولا متوجه شدم تهیونگ گفته پنکیک درست کنن پس آروم یه بوس سطحی رو گونش گذاشتم و شروع کردم به صبحونه خوردن .....
☆ پرش زمانی به خوردن صبحونه
ویو ا.ت : بعد صبحونه میخواستم پاشم که مامان بابای تهیونگ گفتن کارمون دارن واییییی نابود شدیم ....
# پارت ۲۰
ویو ا.ت : رفتیم اتاق و ..... ( دیگه نمیگم خودتون بدونین چی شد )
☆ پرش زمانی به صبح
ویو ا.ت : صبح با درد شدیدی زیر دلم از خواب بیدار شدم اونقدری درد داشت که یه لحظه جیغ کوتاهی کشیدم که تهیونگ از خواب بیدار شد ....
ته : چی شده ؟ ببینم ا.ت حالت خوبه
ا.ت : توقع داری خوب باشم ؟ پسر دارم میمیرم این چه کاری بود دیشب کردی آخهههههه واییییی خدا لعنتت کنه تهیونگ ( خدا نکنه ) آییییی درد داره ( گریه )
ویو ا.ت : یه لحظه اشک از تو چشمام جاری شد این چه کاری بود آخه آروم داشتم اشک میریختم که یه آرامش خواصی بهم دست داد تهیونگ بود آروم بغلم کرده بود که گفت ....
ته : گریه نکن پرنسس خانم چیزی نیس آروم باش اشکالی نداره خوب میشه میدونم آمادگیش رو نداشتی ولی خودتم دست و پنجه نکردی ولت کنم پس آروم باش خوب میشه برو یه حموم آب داغ بگیر بیا ( پیشونی ا.ت رو میبوسه )
ا.ت : باشه ... ببخشید سوسول شدم ( اشکاش رو پاک میکنه )
ته : اشکال نداره خانم سوسول پاشو بدو برو منم برم به خدمتکارا بگم یه صبحونهی مفصل برات حاضر کنن
ا.ت : ملسی 🥺
ته : بدو برو دیگهههههه
ا.ت : باشهههههه
ویو ا.ت : رفتم یه دوش گرفتم طولانی بود چون واقعا دلم درد میکرد اومدم بیرون لباسام رو پوشیدم موهام رو با حوله خشک کردم و مرتبشون کردم و از پله ها اومدم پایین که برم برای صبحونه دلم ضعف رفت دیگه با کلی ذوق نشستم کنار تهیونگ که صبحونه رو آوردن آخ جون پنکنک هم هست ایولا متوجه شدم تهیونگ گفته پنکیک درست کنن پس آروم یه بوس سطحی رو گونش گذاشتم و شروع کردم به صبحونه خوردن .....
☆ پرش زمانی به خوردن صبحونه
ویو ا.ت : بعد صبحونه میخواستم پاشم که مامان بابای تهیونگ گفتن کارمون دارن واییییی نابود شدیم ....
۶.۳k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.