جهنم من با او🍷فصل 1
جهنم من با او🍷فصل 1
# پارت ۷
ویو ا.ت : که با چهرش مواجه شدم .... اون کوک بود یعنی باز میخواد عذابم بده با فکر اینا گفتم ....
ا.ت : ولم کننننن دوباره میخوای عذابم بدییییی ؟ ولم کن دیگههههههه ( گریه )
کوک : هیسسسس آروم باش گریه نکن پرنسس خانم
کوک تو ذهنش : پرنسس ؟ من چم شده ؟ یا خدا چرا بهش گفتم پرنسس ؟ نکنه ... نه نه امکان نداره نباید اینجوری بشه
ا.ت : ولم کننننننن ( گریهی بلند )
کوک : ( لبش رو میزاره رو لب ا.ت )
ویو کوک : اختیارم دست خودم نبود که یه دفعه لبام رو گذاشتم رو لبش و محکم مک زدم واقعا عاشقش شدم ولی حقم دارم هیچکس نمیتونه از دختر به این خوشگلی بگذره .... داشتم میبوسیدمش اونم دست و پنجه میزد که لب پایینش رو دندون گرفتم که همراهی کنه و همون طور هم شد ....
ویو ا.ت : لباش رو گذاشت رو لبام و بودسید همراهی نمیکردم تا اینکه مجبور شدم عوضی باز میخواد چیکار کنه ؟ به زور ازش جدا شدم که بهش زل زدم یه دفعه دستم و ازش گرفتم و گفتم ....
ا.ت : خیلی عوضی هستی پرووووو جرا همچین میکنی ؟
کوک : خکشم میاد به تو چه ؟
ا.ت : لبای منه بعد میگی خوشم میاد ؟ که به من چه ؟ ( یه دفعه یه سیلی محکم خوابوندم
رو صورتش و در رفت )
ویو ا.ت : شروع کردم به فرار کردن که ....
# پارت ۷
ویو ا.ت : که با چهرش مواجه شدم .... اون کوک بود یعنی باز میخواد عذابم بده با فکر اینا گفتم ....
ا.ت : ولم کننننن دوباره میخوای عذابم بدییییی ؟ ولم کن دیگههههههه ( گریه )
کوک : هیسسسس آروم باش گریه نکن پرنسس خانم
کوک تو ذهنش : پرنسس ؟ من چم شده ؟ یا خدا چرا بهش گفتم پرنسس ؟ نکنه ... نه نه امکان نداره نباید اینجوری بشه
ا.ت : ولم کننننننن ( گریهی بلند )
کوک : ( لبش رو میزاره رو لب ا.ت )
ویو کوک : اختیارم دست خودم نبود که یه دفعه لبام رو گذاشتم رو لبش و محکم مک زدم واقعا عاشقش شدم ولی حقم دارم هیچکس نمیتونه از دختر به این خوشگلی بگذره .... داشتم میبوسیدمش اونم دست و پنجه میزد که لب پایینش رو دندون گرفتم که همراهی کنه و همون طور هم شد ....
ویو ا.ت : لباش رو گذاشت رو لبام و بودسید همراهی نمیکردم تا اینکه مجبور شدم عوضی باز میخواد چیکار کنه ؟ به زور ازش جدا شدم که بهش زل زدم یه دفعه دستم و ازش گرفتم و گفتم ....
ا.ت : خیلی عوضی هستی پرووووو جرا همچین میکنی ؟
کوک : خکشم میاد به تو چه ؟
ا.ت : لبای منه بعد میگی خوشم میاد ؟ که به من چه ؟ ( یه دفعه یه سیلی محکم خوابوندم
رو صورتش و در رفت )
ویو ا.ت : شروع کردم به فرار کردن که ....
۸.۷k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.