برده کوچولوی من
#برده_کوچولوی_من
پارت127
با قیافه ای ک حرصمو بیشتر کنه هومی گفت
میخواستم سرمو بکوبم تو دیوار
سرشو برد تو گردنمو شرو کرد به مکیدن
نفسام تند تند شده بودم
یه لحظه خوب بود یه لحظه بد
منو گذاشت کنار خودشو سرمو گذاشت رو سینش با موهام بازی میکرد
تازه میفهمیدم چقد دلتنگش بودم و تازه به ارامش رسیدم
گاز محکمی از گردنم گرفت ک دردشم بهم لذیت میداد
با صدای در. پشت بندش صدای اجوما بود ک گفت
«اقا یونا خانوم اومدم
با غیض تو چشمای جونگکوک نگا کردم ـ
بیخیال شونه ای بالا انداخت و بلند شد
اخر نتونستم خودمو نگه دارم
_این اینجا چی میخوادد؟؟؟
غد برگشت سمتم
+به تو چه
حس میکردم اتیش گرفتم خواست بلند شه ک بازوشو گرفتم
_جونگکوک میگم این اینجا چی میخواد؟؟؟
+دلت کتک میخواد ارع؟؟ اون زنمهه باید بیاد اینجا
پارت127
با قیافه ای ک حرصمو بیشتر کنه هومی گفت
میخواستم سرمو بکوبم تو دیوار
سرشو برد تو گردنمو شرو کرد به مکیدن
نفسام تند تند شده بودم
یه لحظه خوب بود یه لحظه بد
منو گذاشت کنار خودشو سرمو گذاشت رو سینش با موهام بازی میکرد
تازه میفهمیدم چقد دلتنگش بودم و تازه به ارامش رسیدم
گاز محکمی از گردنم گرفت ک دردشم بهم لذیت میداد
با صدای در. پشت بندش صدای اجوما بود ک گفت
«اقا یونا خانوم اومدم
با غیض تو چشمای جونگکوک نگا کردم ـ
بیخیال شونه ای بالا انداخت و بلند شد
اخر نتونستم خودمو نگه دارم
_این اینجا چی میخوادد؟؟؟
غد برگشت سمتم
+به تو چه
حس میکردم اتیش گرفتم خواست بلند شه ک بازوشو گرفتم
_جونگکوک میگم این اینجا چی میخواد؟؟؟
+دلت کتک میخواد ارع؟؟ اون زنمهه باید بیاد اینجا
۲۶.۰k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.