سدنا قدم برمی داشت سمت تهیونگ و با یک حالت دعوایی ساختگی
سدنا قدم برمیداشت سمت تهیونگ و با یک حالت دعوایی ساختگی حرف میزد،تهیونگ هم دستاشو به نشانه ی تسلیم بالا برد
تهیونگ:باشه باشه من تسلیم،همون چیزی که تو میگی
سدنا هم سرشو تکون داد و با رضایت گفت:افرین
سه تاییشون ایستاده بودن و به بچه هایی که داشتن بازی میکردن،کارتون نگاه میکردن وخوابیده بودن نگاه میکردن
سدنا با یک لبخند مهربونی گفت:اونا گروه سفید منن
تهیونگ با ی حالت سوالی پرسید:چرا سفید؟
سدنا گفت:خب سفید یکی از رنگای مورد علاقمه و اینکه بهم وایب پاک و مهربون و بی دردسر و بهشتی ای میده همینقدر زیبا واسه همین اون بچه ها بچه های سفید منن...کساییکه پیششون میتونم بچگونه رفتار کنم
تهیونگ دستشو برد سمت موهای سدنا و اونارو بهم ریخت:توهم بچه ی خوب منی
سدنا خندید که کورالین چپ چپ تهیونگو نگاه کرد و آماده ی دعوا بود و با یک صدای کشیده گفت:بچه ی توعههه؟بچه ی تووووو؟سدناااا؟گمشوووو اون بچه ی منهههه
تهیونگ شروع کرد دویدن و فرار از کورالین و کورالین هم اوفتاد دنبالش
سدنا هم بهشون میخندید
the end👧🏻🤍✨
تهیونگ:باشه باشه من تسلیم،همون چیزی که تو میگی
سدنا هم سرشو تکون داد و با رضایت گفت:افرین
سه تاییشون ایستاده بودن و به بچه هایی که داشتن بازی میکردن،کارتون نگاه میکردن وخوابیده بودن نگاه میکردن
سدنا با یک لبخند مهربونی گفت:اونا گروه سفید منن
تهیونگ با ی حالت سوالی پرسید:چرا سفید؟
سدنا گفت:خب سفید یکی از رنگای مورد علاقمه و اینکه بهم وایب پاک و مهربون و بی دردسر و بهشتی ای میده همینقدر زیبا واسه همین اون بچه ها بچه های سفید منن...کساییکه پیششون میتونم بچگونه رفتار کنم
تهیونگ دستشو برد سمت موهای سدنا و اونارو بهم ریخت:توهم بچه ی خوب منی
سدنا خندید که کورالین چپ چپ تهیونگو نگاه کرد و آماده ی دعوا بود و با یک صدای کشیده گفت:بچه ی توعههه؟بچه ی تووووو؟سدناااا؟گمشوووو اون بچه ی منهههه
تهیونگ شروع کرد دویدن و فرار از کورالین و کورالین هم اوفتاد دنبالش
سدنا هم بهشون میخندید
the end👧🏻🤍✨
۲۲۵
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.