ترس شیرین pt
ترس شیرین pt19
الان واقعا یه انگشت جلوش بود ،چرا جلو در خونه هانا؟اصن برای کی بود.
کاغذی که کنار انگشت بود برداشت بازش کرد.
««این میتونست انگشت اون پسر باشه پس بهتره حواست باشه کی لمست میکنه کبوتر»»
چاقویی که توی دستش بود رو محکمتر گرفت و از خونه بیرون رفت
+میدونم اینجایی بیا بیرون
سعی کرد آروم بگه اما با وجود حرصی که تو خونش بود نمیتونست
+بیا بیرون
سایه ای پشتش دید و بدون درنگ برگشت
-از هدیه ات خوشت اومد؟
نگاهی به مرد رو به روش کرد و بعد چاقو رو سمت مرد گرفت ولی درجا تهیونگ جا خاله داد و دست دختر و گرفت و کشوندش سمت خودش.
-تو هیچوقت نمیتونی جلو منو بگیری هانا،من از تو یه قدم جلوترم ،تمام حرکاتت رو حفظم حتی کوچیکترشون رو میدونم ،فک کردی میتونی با اون چاقو توی دستت منو بکشی؟هانا تو فقط بخاطر اینکه منو با یه چیز کوچیک زخمی کردی گریت گرفت الان میخوای یه نفر رو بکشی آره؟
هانا تقلا کرد اما قدرت مرد هزار برابر خودش بود
تهیونگ دختر رو کشید و به دیوار خونش چسبوندش.
+دستت رو بکش .
-روراست باش هانا،دوست داشتی الان اون پسر جای من بود؟دوست داشتی وقتی اون پسر بهت اونطوری نگا میکرد و جوری بغلت میکرد که انگار تنها موجود روی جهانی؟
هانا زبونش بند اومده بود،اون مرد خیلی بیش از حد داشت براش پیش میرفت
+حتی اگه فقط تو روی زمین بمونی قرار نیست دوست داشته باشم،من فقط زمانی تورو میخوام که دنیا تو آتیش بسوزه.
تهیونگ به دست هانا فشار آورد و با لحنی که سعی میکرد کنترلش کنه غرید.
-پس من برات دنیا رو آتیش میزنم باور کن هانا...
سرشو بین گوش و گردن دختر برد و آخرین حرفش رو زد
-اینکارو با لذت انجام میدم.
.
کلید رو توی قفل چرخوند و وارد خونه شد.
&تهیونگ
-آروم تر
با صدای خماری جواب داد.
شوگا با چندتایی بطری ویسکی و بقیه مشروبات مواجه شد
&چت شده؟
-دارم فک میکنم.
شوگا بغل تهیونگ نشست
&به چی؟
-اینکه چطوری کل دنیارو براش به آتیش بکشم.
الان واقعا یه انگشت جلوش بود ،چرا جلو در خونه هانا؟اصن برای کی بود.
کاغذی که کنار انگشت بود برداشت بازش کرد.
««این میتونست انگشت اون پسر باشه پس بهتره حواست باشه کی لمست میکنه کبوتر»»
چاقویی که توی دستش بود رو محکمتر گرفت و از خونه بیرون رفت
+میدونم اینجایی بیا بیرون
سعی کرد آروم بگه اما با وجود حرصی که تو خونش بود نمیتونست
+بیا بیرون
سایه ای پشتش دید و بدون درنگ برگشت
-از هدیه ات خوشت اومد؟
نگاهی به مرد رو به روش کرد و بعد چاقو رو سمت مرد گرفت ولی درجا تهیونگ جا خاله داد و دست دختر و گرفت و کشوندش سمت خودش.
-تو هیچوقت نمیتونی جلو منو بگیری هانا،من از تو یه قدم جلوترم ،تمام حرکاتت رو حفظم حتی کوچیکترشون رو میدونم ،فک کردی میتونی با اون چاقو توی دستت منو بکشی؟هانا تو فقط بخاطر اینکه منو با یه چیز کوچیک زخمی کردی گریت گرفت الان میخوای یه نفر رو بکشی آره؟
هانا تقلا کرد اما قدرت مرد هزار برابر خودش بود
تهیونگ دختر رو کشید و به دیوار خونش چسبوندش.
+دستت رو بکش .
-روراست باش هانا،دوست داشتی الان اون پسر جای من بود؟دوست داشتی وقتی اون پسر بهت اونطوری نگا میکرد و جوری بغلت میکرد که انگار تنها موجود روی جهانی؟
هانا زبونش بند اومده بود،اون مرد خیلی بیش از حد داشت براش پیش میرفت
+حتی اگه فقط تو روی زمین بمونی قرار نیست دوست داشته باشم،من فقط زمانی تورو میخوام که دنیا تو آتیش بسوزه.
تهیونگ به دست هانا فشار آورد و با لحنی که سعی میکرد کنترلش کنه غرید.
-پس من برات دنیا رو آتیش میزنم باور کن هانا...
سرشو بین گوش و گردن دختر برد و آخرین حرفش رو زد
-اینکارو با لذت انجام میدم.
.
کلید رو توی قفل چرخوند و وارد خونه شد.
&تهیونگ
-آروم تر
با صدای خماری جواب داد.
شوگا با چندتایی بطری ویسکی و بقیه مشروبات مواجه شد
&چت شده؟
-دارم فک میکنم.
شوگا بغل تهیونگ نشست
&به چی؟
-اینکه چطوری کل دنیارو براش به آتیش بکشم.
- ۶.۲k
- ۲۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط