پرنسس من🤍🥂
#پرنسس_من🤍🥂
#part_13
بلاخره رسیدیم خونه و میدونستم که اگه بازم یون سوک رو ببرم بالا دوباره فرار میکنه واسه همین بردمش زیر زمین تا شاید یکم بفهمه با کی طرفه!
[ ویو یون سوک ]
وقتی رسیدیم زیر زمین متعجب به اطرافم نگاه کردم... اینجا چه قبرستونیه؟
- یا... اینجا دیگه کجاست؟ چرا منو اوردی اینجا؟
+ همینم از سرت زیاده...
- منو ببر بالا!
+ ببین خیلی داری میری رو مخم یکاری نکن قاطی کنما!
- تو همینجوریشم قاطی هستی موندم مامان بابات چطوری توعه حرو///مزاده رو بزرگ کردن و بدبخت زنت که قراره با کی ازدواج...
هنوز حرفمو کامل نزده بودم که با سیلی محکمی که خورد تو گوشم پخش زمین شدم....
+ دیگه نبینم زبون درازی کنی و هر زری دلت خواست بزنی!
این حرفش که تموم شد رفت بیرون و درو هم قفل کرد... من به اندازه کافی از بقیه کتک خورده بودم تحمل این یکیو نداشتم!...
نتونستم تحمل کنم و زدم زیر گریه... نمیدونم چقدر گذشته بود که در با شدت باز شد و صدای نگران تهیونگ تو فضا پیچید
* یون سوک؟ یون سوک؟ حالت خوبه؟
#part_13
بلاخره رسیدیم خونه و میدونستم که اگه بازم یون سوک رو ببرم بالا دوباره فرار میکنه واسه همین بردمش زیر زمین تا شاید یکم بفهمه با کی طرفه!
[ ویو یون سوک ]
وقتی رسیدیم زیر زمین متعجب به اطرافم نگاه کردم... اینجا چه قبرستونیه؟
- یا... اینجا دیگه کجاست؟ چرا منو اوردی اینجا؟
+ همینم از سرت زیاده...
- منو ببر بالا!
+ ببین خیلی داری میری رو مخم یکاری نکن قاطی کنما!
- تو همینجوریشم قاطی هستی موندم مامان بابات چطوری توعه حرو///مزاده رو بزرگ کردن و بدبخت زنت که قراره با کی ازدواج...
هنوز حرفمو کامل نزده بودم که با سیلی محکمی که خورد تو گوشم پخش زمین شدم....
+ دیگه نبینم زبون درازی کنی و هر زری دلت خواست بزنی!
این حرفش که تموم شد رفت بیرون و درو هم قفل کرد... من به اندازه کافی از بقیه کتک خورده بودم تحمل این یکیو نداشتم!...
نتونستم تحمل کنم و زدم زیر گریه... نمیدونم چقدر گذشته بود که در با شدت باز شد و صدای نگران تهیونگ تو فضا پیچید
* یون سوک؟ یون سوک؟ حالت خوبه؟
۵.۸k
۰۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.