the building infogyg پارت93
#the_building_infogyg #پارت93
چانیول
پدربزرگ:چانیول تو جایی نمیری
من:پدربزرگ باید برش گردونیم اگه اونطوری که شما گفتین آچا مقصر مرگ مادرمن وپدرم.باشه بایدتقاص پس بده
پدربزرگ:چانیول تو نباید
به حرفش گوش ندادم وراه افتادم من باید از خود پدربزرگ آچا بپرسم امکان نداره اون اینکار کرده باشه امکان نداره
(فلش بک روزبعدبرگشت آچابه دانشکده)
پدربزرگ:بشین میخوام ماجرایی این زن رو برات تعریف کنم
نشستم.رویی مبل به پدربزرگ زل زدم
پدربزرگ:این زن همسر عمویی تویه زمانی که اینجا اومد کلی کار هایی برخلاف قانون خوناشاما انجام میداد منم تنبیهش میکردم وقتی بهش میگفت عموت ازم عذر خواهی کنه همون جمله اون دختری که از دستت گذاشتی فرار کنه رو تکرار میکرد کم کم کار به جایی کشید که عموت تورویی من وایستاد وهمراهش پدرت چون باید از برادر کوچیک ترش.حمایت میکرد تااینکه جیمین رو باردار شدش منم دست برداشتم جیمین به دنیا اومد اما.اون بازم به رفتارش ادامه میداد جیمین هم رهرو کار پدرش رو درپیش گرفت ازمادرش حمایت کردوقتی آچا به دنیااومدهمه مامنتظریک شخص بودیم
من:اون.کی بود؟!
پدربزرگ:فرشته مرگ اون با بیوریکا صحبت کرده بود اون دومین بچشو به عنوان جانشین فرشته مرگ انتخاب کرد اما اون نیومد تا اینکه یه روز برگشتیم و دیدیم آچا دستاش خونیه و پدرت جسدش رویی زمین ومادرت اون صحنه رو دید خودکشی کرد آچا دوسال بیشتر نداشت عموت تمام قضایا رو به گردن گرفت مادرش میخواست با جیمین آچا فرار کنه که نزاشتم جیمین رو ببره اما اون با آچا از اون مهلکه آتیش عمارت مه گرفته فرار کرد و به دنیایی آدما رفت تمام داستان همینه اون مقصره اون دختری که گذاشتی فرار کنه قاتل پدر ومادرت بود
چانیول
پدربزرگ:چانیول تو جایی نمیری
من:پدربزرگ باید برش گردونیم اگه اونطوری که شما گفتین آچا مقصر مرگ مادرمن وپدرم.باشه بایدتقاص پس بده
پدربزرگ:چانیول تو نباید
به حرفش گوش ندادم وراه افتادم من باید از خود پدربزرگ آچا بپرسم امکان نداره اون اینکار کرده باشه امکان نداره
(فلش بک روزبعدبرگشت آچابه دانشکده)
پدربزرگ:بشین میخوام ماجرایی این زن رو برات تعریف کنم
نشستم.رویی مبل به پدربزرگ زل زدم
پدربزرگ:این زن همسر عمویی تویه زمانی که اینجا اومد کلی کار هایی برخلاف قانون خوناشاما انجام میداد منم تنبیهش میکردم وقتی بهش میگفت عموت ازم عذر خواهی کنه همون جمله اون دختری که از دستت گذاشتی فرار کنه رو تکرار میکرد کم کم کار به جایی کشید که عموت تورویی من وایستاد وهمراهش پدرت چون باید از برادر کوچیک ترش.حمایت میکرد تااینکه جیمین رو باردار شدش منم دست برداشتم جیمین به دنیا اومد اما.اون بازم به رفتارش ادامه میداد جیمین هم رهرو کار پدرش رو درپیش گرفت ازمادرش حمایت کردوقتی آچا به دنیااومدهمه مامنتظریک شخص بودیم
من:اون.کی بود؟!
پدربزرگ:فرشته مرگ اون با بیوریکا صحبت کرده بود اون دومین بچشو به عنوان جانشین فرشته مرگ انتخاب کرد اما اون نیومد تا اینکه یه روز برگشتیم و دیدیم آچا دستاش خونیه و پدرت جسدش رویی زمین ومادرت اون صحنه رو دید خودکشی کرد آچا دوسال بیشتر نداشت عموت تمام قضایا رو به گردن گرفت مادرش میخواست با جیمین آچا فرار کنه که نزاشتم جیمین رو ببره اما اون با آچا از اون مهلکه آتیش عمارت مه گرفته فرار کرد و به دنیایی آدما رفت تمام داستان همینه اون مقصره اون دختری که گذاشتی فرار کنه قاتل پدر ومادرت بود
۹.۵k
۱۲ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.