ویو ات
ویو ات
وایی راحت شدم ولی خب انگار باید از جلو چشاش گم شمم روم نمیشه دیگه بش نگا کنم
بد ۱۰ مین
کوک: ات
ات: بله
کوک: بیا
ات: خییلی ممنون حالا برو تا من بیام
کوک: باشه
کوک رفتو
منم بد از انجام کارای لازم رفتم پایین ولی رو کاناپه نشستم وایی یبار خواستم تو حیاط بخوابماا الان باید برم پیش جویی ارع باید برم پیشش
پاشدم برم طبقه بالا
کوک: کجا ب سلامتی
ات: خب.. چییزه میرم
کوک: کجا
ات: پیش جویی
کوک: اون خوابه الانه
ات: منم میخوام پیشش بخوابم
کوک: واا مگه نگفتی میخوای تو حیاط بخوابی
ات: خب الان دیگه ن
کوک: ات از من خجالت میکشی
ات::...
کوک: وا خو یچی طبیعه بیا بریم لوس نشو
ات: بشه
با هم دوباره رفتیم تو حیاط
کوک: خب پس من فک کردم قتل کردی فرار میکنی
ات: میشه راجبش چییزی نگی( کمی خجالت و ارومم
کوک: بشه کوچولوو
ات: .☹️🧐
کوک: الان دلت درد نمیکنه
ات: خب اره ولی خب تقربا عادت دارم
_____
فعلا داشته باشید تا باز بنویسم
وایی راحت شدم ولی خب انگار باید از جلو چشاش گم شمم روم نمیشه دیگه بش نگا کنم
بد ۱۰ مین
کوک: ات
ات: بله
کوک: بیا
ات: خییلی ممنون حالا برو تا من بیام
کوک: باشه
کوک رفتو
منم بد از انجام کارای لازم رفتم پایین ولی رو کاناپه نشستم وایی یبار خواستم تو حیاط بخوابماا الان باید برم پیش جویی ارع باید برم پیشش
پاشدم برم طبقه بالا
کوک: کجا ب سلامتی
ات: خب.. چییزه میرم
کوک: کجا
ات: پیش جویی
کوک: اون خوابه الانه
ات: منم میخوام پیشش بخوابم
کوک: واا مگه نگفتی میخوای تو حیاط بخوابی
ات: خب الان دیگه ن
کوک: ات از من خجالت میکشی
ات::...
کوک: وا خو یچی طبیعه بیا بریم لوس نشو
ات: بشه
با هم دوباره رفتیم تو حیاط
کوک: خب پس من فک کردم قتل کردی فرار میکنی
ات: میشه راجبش چییزی نگی( کمی خجالت و ارومم
کوک: بشه کوچولوو
ات: .☹️🧐
کوک: الان دلت درد نمیکنه
ات: خب اره ولی خب تقربا عادت دارم
_____
فعلا داشته باشید تا باز بنویسم
۲۲.۳k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.