ازدواج اجباری(part 21)
ازدواج اجباری(part 21)
*ا/ت ویو
+مرسی
_تعریف نکردم راست بود
+خببب
اومد جلوم و کمرو گرفت و چسبود به خودش
+راضی هستی خانم جئون ا/ت
منم دستمو انداختم دور گردنش و گفتم
_خیلی اقای جئون جونگکوک(لبخند)
+(لبخند)
+میدونی راستش خیلی خوب شد اومدی هروقت خسته شم انرژی میدی بهم
_چطوری
+خب وقتی اینجارو ببوسی(به لبش اشاره میکنه)
_واقعا
+اره
_باشه
صورتمو اوردم جلو صورتش میخواستم ببوسمش که یکی بدون اینکه در بزنه وارد شد
☆اقای جونگکوک
+الکسا گفتم بهم بگو اقای جئون
☆ببخشید حواسم نبود
+عیب نداره
دستمو از دور گردن جانگکوک بردتشتم و ازش فاصله گرفتم
+کارتو بگو
_اقای جئون باید اینجارو امضا کنید(با عشوه)
ایشششش دختره چه عشوه ایم میاد
دیدم رفت بغل کوک وایساد و خودشو سعی داشت به کوک بماله
☆لطفا اینجارو امضا کنید(با عشوه)
_خانم الکسا
☆.....
_با شما هستم
☆جانم ببخشید حواسم نبود(چشم غره)
_از این به بعد حواستونو جمع کنید
☆لطفا کارتونو بگید
+خانم الکسا با همسر من درست برخورد کنید
☆مگه چی گفتم صدام کردن منم گفتم کارتونو بگید
_دوتا قهوه بیار
☆ببخشید من منشی اقای جئون هستم نه خدمتکار
_عه اخه لباستون به خدمتکارا میخوره(پوزخند)
☆(عصبی)اگه کاری ندارید میرم
+برو
الکسا رفت بیرون و کوک اومد جلو و لپمو گرفت و گفت
+باز تو حسودی کردی کیوت من
_نخیرم من حسودی نکردم زیادی پرو بود
+(خنده)
_نخند ندیدی چطور خودشو بهت میمالوند یا با عشوه حرف میزد
+اخخخ ا/ت من بخاطره همینا قلبمو ماله خودت کردی
رفتم جلو صورتشو بوسیدمش
بوسه کوتاه بود و انگار جناب جئون خوششون نیومد برای همین خودش اومد جلو صورتم و یه بوسه عمیق شروع کرد(تو شرکت اخه)
ادامه دارد...
شرطا:
۶٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
*ا/ت ویو
+مرسی
_تعریف نکردم راست بود
+خببب
اومد جلوم و کمرو گرفت و چسبود به خودش
+راضی هستی خانم جئون ا/ت
منم دستمو انداختم دور گردنش و گفتم
_خیلی اقای جئون جونگکوک(لبخند)
+(لبخند)
+میدونی راستش خیلی خوب شد اومدی هروقت خسته شم انرژی میدی بهم
_چطوری
+خب وقتی اینجارو ببوسی(به لبش اشاره میکنه)
_واقعا
+اره
_باشه
صورتمو اوردم جلو صورتش میخواستم ببوسمش که یکی بدون اینکه در بزنه وارد شد
☆اقای جونگکوک
+الکسا گفتم بهم بگو اقای جئون
☆ببخشید حواسم نبود
+عیب نداره
دستمو از دور گردن جانگکوک بردتشتم و ازش فاصله گرفتم
+کارتو بگو
_اقای جئون باید اینجارو امضا کنید(با عشوه)
ایشششش دختره چه عشوه ایم میاد
دیدم رفت بغل کوک وایساد و خودشو سعی داشت به کوک بماله
☆لطفا اینجارو امضا کنید(با عشوه)
_خانم الکسا
☆.....
_با شما هستم
☆جانم ببخشید حواسم نبود(چشم غره)
_از این به بعد حواستونو جمع کنید
☆لطفا کارتونو بگید
+خانم الکسا با همسر من درست برخورد کنید
☆مگه چی گفتم صدام کردن منم گفتم کارتونو بگید
_دوتا قهوه بیار
☆ببخشید من منشی اقای جئون هستم نه خدمتکار
_عه اخه لباستون به خدمتکارا میخوره(پوزخند)
☆(عصبی)اگه کاری ندارید میرم
+برو
الکسا رفت بیرون و کوک اومد جلو و لپمو گرفت و گفت
+باز تو حسودی کردی کیوت من
_نخیرم من حسودی نکردم زیادی پرو بود
+(خنده)
_نخند ندیدی چطور خودشو بهت میمالوند یا با عشوه حرف میزد
+اخخخ ا/ت من بخاطره همینا قلبمو ماله خودت کردی
رفتم جلو صورتشو بوسیدمش
بوسه کوتاه بود و انگار جناب جئون خوششون نیومد برای همین خودش اومد جلو صورتم و یه بوسه عمیق شروع کرد(تو شرکت اخه)
ادامه دارد...
شرطا:
۶٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
۷۹.۴k
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.