ازدواج اجباری(part 22)
ازدواج اجباری(part 22)
(گایز ببخشید فکر کردم پست شد ولی نشد انگار)
*ا/ت ویو
دیدم داره تحریک میشه سریع گفتم
_توی شرکت زشته کوک عه
+برام مهم نیست هرجا باشم من فقط تورو میخوام
_بسه زبون نریز برو بشین سرکارت میخوام ببینم چطوریه کارت
+باشه
دیدم رفت نشست روی صندلیش و به من اشاره کرد که بشینم روی پاش
رفتم سمتش و نشستم روی پاش و با یه دستش کمرمو گرفت و با اون یکی دستش کار میکرد
+ببین ا/ت کار من اینجوریه..
همینجور که توضیح میداد با اون دستش که دور کمرم بود داشت همه جای بدنمو لمس میکرد که یهو الکسا خانم تشریف اورد
☆اقای جئون این برنامه ی امروزتونه
وقتی دید من روی پای کوکم حرصی شد و با حرص حرف میزد
+مرسی میتونی بری
_یه لحظه
☆بله(حرصی)
_قهوه هامون چیشد پس
☆الان میارم(حرصی و عصبی)
و الکسا رفت بیرون و درو محکم بست
_باید یه اخطار به این بدیا ببین چجوری رفتار میکنه
+اون که نمیتونه دلمو ببره پس نگران چی هستی ها؟
_میدونم ولی رفتاراش با تو منو حرص میده
+اخخخ حسود من نگران نباش من فقط چشمم تورو میبینه
*شب توی خونه
من توی اتاق روی تخت نشسته بودم و کوک رفته بود دوش بگیره
یهو خدمتکار با دوتا ابمیوه که روی سینی بود اومد توی اتاق و گفت
"بفرمایید خانم
داشت ابیموه هارو میذاشت که کوک با حوله ی دور کمرش اومد بیرون و خدمتکار بهش زل زده بود
_به چی زل زدی میتونی بری
"ببخشید خانم
رفت بیرون
_خجالت نمیکشی اومدی سیکس پکاتو بهش نشون میدی
+ا/ت من نمیدونستم اومده تو اتاق
_هوفف باشه ولی دیگه کسی حق نداره به غیر من سیکس پکاتو ببینه اوکی؟
+اوکی اوکی حسود
_اره حسودمم
ادامه دارد...
شرطا:
۷٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
(گایز ببخشید فکر کردم پست شد ولی نشد انگار)
*ا/ت ویو
دیدم داره تحریک میشه سریع گفتم
_توی شرکت زشته کوک عه
+برام مهم نیست هرجا باشم من فقط تورو میخوام
_بسه زبون نریز برو بشین سرکارت میخوام ببینم چطوریه کارت
+باشه
دیدم رفت نشست روی صندلیش و به من اشاره کرد که بشینم روی پاش
رفتم سمتش و نشستم روی پاش و با یه دستش کمرمو گرفت و با اون یکی دستش کار میکرد
+ببین ا/ت کار من اینجوریه..
همینجور که توضیح میداد با اون دستش که دور کمرم بود داشت همه جای بدنمو لمس میکرد که یهو الکسا خانم تشریف اورد
☆اقای جئون این برنامه ی امروزتونه
وقتی دید من روی پای کوکم حرصی شد و با حرص حرف میزد
+مرسی میتونی بری
_یه لحظه
☆بله(حرصی)
_قهوه هامون چیشد پس
☆الان میارم(حرصی و عصبی)
و الکسا رفت بیرون و درو محکم بست
_باید یه اخطار به این بدیا ببین چجوری رفتار میکنه
+اون که نمیتونه دلمو ببره پس نگران چی هستی ها؟
_میدونم ولی رفتاراش با تو منو حرص میده
+اخخخ حسود من نگران نباش من فقط چشمم تورو میبینه
*شب توی خونه
من توی اتاق روی تخت نشسته بودم و کوک رفته بود دوش بگیره
یهو خدمتکار با دوتا ابمیوه که روی سینی بود اومد توی اتاق و گفت
"بفرمایید خانم
داشت ابیموه هارو میذاشت که کوک با حوله ی دور کمرش اومد بیرون و خدمتکار بهش زل زده بود
_به چی زل زدی میتونی بری
"ببخشید خانم
رفت بیرون
_خجالت نمیکشی اومدی سیکس پکاتو بهش نشون میدی
+ا/ت من نمیدونستم اومده تو اتاق
_هوفف باشه ولی دیگه کسی حق نداره به غیر من سیکس پکاتو ببینه اوکی؟
+اوکی اوکی حسود
_اره حسودمم
ادامه دارد...
شرطا:
۷٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
۷۷.۹k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.