سه نفر بودند

سه نفر بودند ؛
چاقو کشیدند
فـرار نکردم ..!
ایـستادم
با مُشت گره کرده...یکی از پشت محکم زد به کمرم
تمام تنم خون شد...!!


راستش ... 
راستش دروغ گفتم.
فقط
خواستم
با چشمان درشتت
زُل بزنی به شعرم...همین
دیدگاه ها (۲)

گریه ات گرفته تا به حال ...?!با ترانه ای که در تولدتبا آن رق...

یادش بخیر , توی خونه , حس و حال عجیبی بود ,بجای اسم اصلیت , ...

من این قـــدر سرگرم ِ تو شده امک ِ گآهی یادم می رودبخوآبمو ا...

نیست یک ساعت قرار، این جان بی آرام رایا رب! آن آرام جان بی ق...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط