Season✨️2 Nightmare of Love💖✨️
Part 71
یونگی: منم دلم برات تنگ شده بود خواهری
سویون: چرا انقدر دیر اومدی؟
یونگی: کار داشتم
سویون: تو همش پیش شاهزاده ای و دوستش هستی ولی من تا حالا اونو ندیدم
یونگی: ولی مثل این که قراره ببینیش
سویون: اهوم( ناراحت)
یونگی: چیزی شده؟
سویون :نه
یونگی: شاهزاده پسر خوبیه مطمئنم خوشت میاد تازه یه دل نه صد عاشقت شده
سویون: ولی اون که تا حالا منو ندیده چطوری عاشقم شده؟
یونگی: اوم راست میگی ها...شاید اون تورو دیده ولی تو اونو ندیدی یا شاید حتی باهاش گشتی ولی نشناختیش....
سویون: امکان نداره
یونگی: اوم نمیدونم
سویون از بغل یونگی پایین اومد و به طرف در حرکت کرد ولی ناگهان سر جاش ایستاد و کمی مکث کرد و بعد به طرف یونگی برگشت
سویون: اوپا¹
یونگی: جانم؟
سویون: تو به عالیجناب خیلی نزدیکی مگه نه؟
یونگی: خوب آره
سویون: پس باید بشناسیش...
یونگی: کی رو؟
سویون: تو همه دوست های شاهزاده رو میشناسی مگه نه؟
یونگی: خوب آره چطور؟
سویون: کسی به اسم یوجون میشناسی؟
یونگی: یوجون؟
سویون: اهوم یوجون...
یونگی: نه
سویون: مطمئنی ولی اون تورو میشناسه حتی وقتی میخواست بدونه من خواهرتم گفت شوگا رو میشناسی؟ به اسم شوگا صدات کرد
یونگی: شوگا؟...
سویون: آره
یونگی: امکان نداره ( اروم)
سویون: چیزی گفتی؟
یونگی:نه...تو برو منم میام
سویون: باشه
یونگی: پس که اینطور....
سویون از اتاق خارج شد و به اتاق خودش رفت که در باز شد و چند تا خدمت کار وارد اتاق شدن و دست هر کدوم چیزی بود یکی لباس و یکی یه ست گردنبند و دست بند و یکی کفش و هر کس چیزی آورد
خدمت کار: ما اینجا هستیم تا شما رو آماده کنیم
سویون که ماجرارو کلا یادش رفته بود دوباره با یاد آوری ماجرا کاملا بهم ریخت به ای فکر میکرد که چطور با کسی که نه دیدتش نه میشناستش ازدواج کنه و فکرش هم روی یوجون بود به یوجون هم فکر کرد به این که اونم هست؟ اونم میاد؟ یعنی حرفش درست بود؟ اگه نخوام...میتونم ردش کنم؟
.....
ادامه دارد....
...
های کیوتا شرط هنوز کامل نشده بود ولی خوب چون تعطیل بود و خیلی اصرار کردید گذاشتم امید وارم خوشتون باید ❤️
شرایط پارت بعدی 😉
۲۰ لایک ❤️
۲۰ کامنت 💌
۳ فالور 👥️
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.