" My wild boy fired "

" My wild boy fired "
Part : 15




رفت دوتا دستشو گذاشت روی میز و سرشو خم کرد جوری که با مدیر مدرسشون چشم تو چشم بود

–میخوای بدونی دلیل اصلی اینجا بودنم چیه من مدیر مدرسه قبلیم رو کشتم *بم*
مدیر : چ.چی*لکنت*
–*نیشخند*
تهیونگ از جیب شلوارش یه چاقو جیبی بیرون آورد گرفت زیر گردن مدیر
–هوم چرا لال شدی
مدیر : *از ترس خا--یه کرده*
استاد : هوی تو داری چه غلطی میکنی*تهیونگ به حرفش توجه نکرد*
–خب دوراه داری یا به سرنوشت اون عوضی دچار میشی یا میزاری ما بریم
مدیر : ب.باشه می.میت.ونین برین*لکنت و از ترس عرق کرده*
–میدونستم اونقدرام احمق نیستی

دوباره چاقو رو گذاشت داخل جیبش و برگشت رو به ات

–بریم
ها..اما

تهیونگ دست ات رو گرفت

–زود باش بریم
استاد : داری چیکار میکنی
مدیر : مشکلی نیست میتونن برن
استاد : اما....
–شنیدی که چی گفت..........بریم

تهیونگ دست ات رو گرفته بود و میرفتن توی راه ات حتی یک کلمه هم حرف نزد رسیدن به سالن اجتماعات تهیونگ درو باز کرد و رفتن داخل پشت سرش درو بست همین که رفتن داخل ات رو به دیوار چسبوند و دستاشو دو طرفش گذاشت

–ترسیدی؟
......
–متاسفم وقتی بهت توهین کرد نتونستم خودمو کنترل کنم
مشکلی نیست من خوبم..خوشحالم که دوست پسرم اینقدر دوسم داره* لبخند*
–دوست پسر
بله
–حالا این دوست پسر شما میتونه از اختیاراتش استفاده کنه
ها..

که لب های نرم تهیونگ روی لب هاش قرار گرفت و خیلی عمیق میبوسیدش و هر دو از اعماق وجود لذت میبردن اینقدر عمیق لب های همدیگر رو مک زدن که طعم خون رو احساس میکردن


...................................



لی لی لی لی لی لی لی لینگ*زنگ خونه به صدا در اومد*


–ات وایسا برسونمت
نه نمیخواد خودم میرم
–نه نمیشه خودم میرسونمت
باشه

...........................

همین جا نگه دار
–اینجا؟
آره ممکنه بابام ببینتت
–خب ببینه که چی
نمیشه خودم بقیه راه رو میرم
–نه اصلا میام خودمو به خوانوادت معرفی کنم
نه تهیونگ نمیشه اگه بابام بفهمه قرمه قرمم میکنه*مظلوم*
–باشه حالا بغض نکن*لبخند*
راستی بهت گفتم
–چیو
خیلی قشنگ میخندی
–منم بهت گفتم
چیو
–لبات خیلی خوشمزست
یااااااا خیر سرم ازت تعریف کردم بعد توی منحرف..*اخم*

که با قرار گرفتن لبخند های تهیونگ روی لب هاش ساکت شد(به نظرتون یکم زیادی همدیگرو ماچ نمیکنن😂)ات شکه بود که با گازی که تهیونگ از لبش گرفت فهمید باید همکاری کنه چشماشو بست و همدیگر و با عشق میبوسیدن که.......


ادامه دارد............


عید همگی مبارککککککککک🥳