فیک (شانس دوباره) پارت پونزدهم
به لیانا گفتم:میتونم چند روزی پیشت بمونم؟
گفت:معلومه.اصن نیازی به گفتن نیست.اینجا خونه ی خودته.
گفتم:ممنون که پیشمی.این چهار سال،الان...ممنون که هستی من خیلی بهت مدیونم...فردا میرم شکایت میکنم.
گفت:باشه.هرکاری که فک میکنی درسته رو انجام بده...راستی...دلم برای مین هی و مین جون تنگ شده.کاش زودتر ببینیمشون.بیا بهت یه لباس بدم.با اینا نباشی.
(یک روز بعد)
امروز میرم که شکایت کنم.یه لباس از لیانا گرفتم و پوشیدم و رفتم.وقتی رسیدم،رفتم جلوی میز یکی از پلیسا
و گفتم:ببخشید جناب سروان...من کجا میتونم شکایتمو ثبت کنم؟
گفت:همینجا.بفرمایید.
نشستم و همه چی رو مو به مو توضیح دادم.آخرش گفتم:الان حق منه که اون بچه ها رو نگه دارم یا اون.
گفت:بصورت قانونی اگر همسرتون باشه باید چند روز چند روز ببینیدش یعنی هر دوتاتون میتونید ببینیدشون ولی اگر طلاق گرفته باشید و از اون موقع بچه ها پیش شما باشه،حق شماست که نگهشون دارید و هر وقت شما خواستید همسرتون میتونن بچه ها رو ببینن.الان شما طلاق گرفتید ؟
گفتم:بله.میتونم بیارمشون؟
گفت:بله ولی ما هم باید باهاتون بیایم تا فکر نکنن شکایتتون جعلیه.
گفتم:حتما...اتفاقا بهتره...حالا کی میتونیم بریم؟
گفت:همین الان میگم گروهمون آماده بشن...و اینکه میتونم...شمارتونو برای پیگیری پرونده داشته باشم؟
گفتم:بله بفرمایید.
گفت:اسمتون؟من اسمم جیمینه.خوشبختم.
گفتم:ا/ت هستم.
بعد راه افتادیم و رفتیم.وقتی رسیدیم...
«لایک،فالو،کامنت» یادتون نره بیبیاا🌙🤍❤️💜
گفت:معلومه.اصن نیازی به گفتن نیست.اینجا خونه ی خودته.
گفتم:ممنون که پیشمی.این چهار سال،الان...ممنون که هستی من خیلی بهت مدیونم...فردا میرم شکایت میکنم.
گفت:باشه.هرکاری که فک میکنی درسته رو انجام بده...راستی...دلم برای مین هی و مین جون تنگ شده.کاش زودتر ببینیمشون.بیا بهت یه لباس بدم.با اینا نباشی.
(یک روز بعد)
امروز میرم که شکایت کنم.یه لباس از لیانا گرفتم و پوشیدم و رفتم.وقتی رسیدم،رفتم جلوی میز یکی از پلیسا
و گفتم:ببخشید جناب سروان...من کجا میتونم شکایتمو ثبت کنم؟
گفت:همینجا.بفرمایید.
نشستم و همه چی رو مو به مو توضیح دادم.آخرش گفتم:الان حق منه که اون بچه ها رو نگه دارم یا اون.
گفت:بصورت قانونی اگر همسرتون باشه باید چند روز چند روز ببینیدش یعنی هر دوتاتون میتونید ببینیدشون ولی اگر طلاق گرفته باشید و از اون موقع بچه ها پیش شما باشه،حق شماست که نگهشون دارید و هر وقت شما خواستید همسرتون میتونن بچه ها رو ببینن.الان شما طلاق گرفتید ؟
گفتم:بله.میتونم بیارمشون؟
گفت:بله ولی ما هم باید باهاتون بیایم تا فکر نکنن شکایتتون جعلیه.
گفتم:حتما...اتفاقا بهتره...حالا کی میتونیم بریم؟
گفت:همین الان میگم گروهمون آماده بشن...و اینکه میتونم...شمارتونو برای پیگیری پرونده داشته باشم؟
گفتم:بله بفرمایید.
گفت:اسمتون؟من اسمم جیمینه.خوشبختم.
گفتم:ا/ت هستم.
بعد راه افتادیم و رفتیم.وقتی رسیدیم...
«لایک،فالو،کامنت» یادتون نره بیبیاا🌙🤍❤️💜
۱۱.۱k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.