part 4
part 4
ات؛ آییییی هق برو
مرد پاشو گذاشت روی موتور گفت : تو کی هستی
ات گوشیشو در آورد زنگ زد به اولین نفری که میتونست
زنگ زد ﴿رئیس جونگ کوک❤️🩹﴾
ویو کوک
داشتم با پدر و مادرم در مورد ات حرف میزدیم پدرم دو سه تا کاغذ داد گفت : اینا جزییات زندگیه اته بخون و اونو خوب بشناس
کوک: اینو از کجا......... گوشیم زنگ خورد ﴿158632846 }
این کیه؟
کوک:بفرمایید
ات:کمکم کن لطفا
کوک:چی
ات:توی پارکینگم کمک آییییی ولم کن هق
تلفن قطع شد
کوک سریع بلند شد رفت سمت پارکینگ
همین زمان ات
ات:توی پارکینگم کمکم آییییی ولم کن هق پام
مرد گوشی ات رو گرفت و پرت کرد
مرد:بیا یکم خوش باشیم (داد)
ات رو بلند کرد و سعی میکرد اونو ببوسه کمرشو گرفته بود
با دست دیگه دو دست ات رو گرفت ات با سرش اونو زد و پیشونیش زخمی شد
مرد:زنیکه ی هرزه چیکار کردی آیی میکشمت
کوک رسید
کوک:خوبی......عوضی چیکار داری باهاش
و مرد رو زد خلاصه
کوک: حالت خوبه
ات:هق دستت زخمی شد ببخشید
کوک:مهم نیس.....کاری باهات....
ات:نه
کوک: باید بریم بیمارستان
ات: نه نه نه من با موتور میرم
کوک نگاهی به موتور کرد دید خراب شده چراغش شکسته صندلیش کج شده
ات:وایییی نه موتورم هقققق دختر خوشگلم چرااا
کوک: اونو ولش کن
ات:این موتور دختر منه چطور بچه مو ول کنم
کوک: چقدر تو خنگی
ات:من خنگ نیستم اصلا ....اصلا تو چرا اومدی
کوک:تو گفتی بیام
ات:یعنی منتظر زنگ من بودی
کوک گوشیشو در آورد و به ات نشون داد
کوک:من حتی شماره ی تو رو هم ذخیره نکردم، منتظرباشم
ات:آها...خب ممنونم ....و معذرت میخوام بابت قضاوتم
کوک:حالا بیا بریم
ات: شما تشریف ببرید من میرم(سرد حرف میزنه)
ات وسایلشو برداشت و رفت موتور رو بلند کرد و به سمت بیرون برد
ات:خوبه بارون نمیاد
ات؛ آییییی هق برو
مرد پاشو گذاشت روی موتور گفت : تو کی هستی
ات گوشیشو در آورد زنگ زد به اولین نفری که میتونست
زنگ زد ﴿رئیس جونگ کوک❤️🩹﴾
ویو کوک
داشتم با پدر و مادرم در مورد ات حرف میزدیم پدرم دو سه تا کاغذ داد گفت : اینا جزییات زندگیه اته بخون و اونو خوب بشناس
کوک: اینو از کجا......... گوشیم زنگ خورد ﴿158632846 }
این کیه؟
کوک:بفرمایید
ات:کمکم کن لطفا
کوک:چی
ات:توی پارکینگم کمک آییییی ولم کن هق
تلفن قطع شد
کوک سریع بلند شد رفت سمت پارکینگ
همین زمان ات
ات:توی پارکینگم کمکم آییییی ولم کن هق پام
مرد گوشی ات رو گرفت و پرت کرد
مرد:بیا یکم خوش باشیم (داد)
ات رو بلند کرد و سعی میکرد اونو ببوسه کمرشو گرفته بود
با دست دیگه دو دست ات رو گرفت ات با سرش اونو زد و پیشونیش زخمی شد
مرد:زنیکه ی هرزه چیکار کردی آیی میکشمت
کوک رسید
کوک:خوبی......عوضی چیکار داری باهاش
و مرد رو زد خلاصه
کوک: حالت خوبه
ات:هق دستت زخمی شد ببخشید
کوک:مهم نیس.....کاری باهات....
ات:نه
کوک: باید بریم بیمارستان
ات: نه نه نه من با موتور میرم
کوک نگاهی به موتور کرد دید خراب شده چراغش شکسته صندلیش کج شده
ات:وایییی نه موتورم هقققق دختر خوشگلم چرااا
کوک: اونو ولش کن
ات:این موتور دختر منه چطور بچه مو ول کنم
کوک: چقدر تو خنگی
ات:من خنگ نیستم اصلا ....اصلا تو چرا اومدی
کوک:تو گفتی بیام
ات:یعنی منتظر زنگ من بودی
کوک گوشیشو در آورد و به ات نشون داد
کوک:من حتی شماره ی تو رو هم ذخیره نکردم، منتظرباشم
ات:آها...خب ممنونم ....و معذرت میخوام بابت قضاوتم
کوک:حالا بیا بریم
ات: شما تشریف ببرید من میرم(سرد حرف میزنه)
ات وسایلشو برداشت و رفت موتور رو بلند کرد و به سمت بیرون برد
ات:خوبه بارون نمیاد
۷.۹k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.