پارت166
#پارت166
"فرشید"
به روزبه نگاهی انداخت...
یک دستش را زیر چانه زده بود و با دست دیگر گوشی را گرفته و مشغول بود...
فرشید حرصی ، ضربه ای به پشت گوشی اش زد.
روزبه جا خورد و گوشی از دستش روی میز افتاد.
_مگه مرض داری الاغ؟!
فرشید چشم غره ای رفت و به ساعتش نگاه کرد...
_اینا هنو نیومدن بعد تو کلتو کردی تو اون ماسماسک؟
روزبه گوشی اش را برداشت و دوباره مشغول شد.
_خب به من چه !
داداش تو دیر کرده ب من گیر میدی؟
فرشید گردنش را خاراند و گفت :
_دخترارو میگم !
چرا دیر کردن ...
روزبه خندید و گفت:
_اینا عادیه برادر من !
زود بیان ک دختر نیستن....
فرشید سرش را تکان داد و پوفی کشید:
_میگم ی وقت کسی ماهارو باهم نبینه !
روزبه گوشی را روی میز گذاشت و دست هایش را در هم قلاب کرد و خیره به فرشید گفت :
_یه چیزیت میشه ها !
اینجا ک همیشه میایم...
....
"فرشید"
به روزبه نگاهی انداخت...
یک دستش را زیر چانه زده بود و با دست دیگر گوشی را گرفته و مشغول بود...
فرشید حرصی ، ضربه ای به پشت گوشی اش زد.
روزبه جا خورد و گوشی از دستش روی میز افتاد.
_مگه مرض داری الاغ؟!
فرشید چشم غره ای رفت و به ساعتش نگاه کرد...
_اینا هنو نیومدن بعد تو کلتو کردی تو اون ماسماسک؟
روزبه گوشی اش را برداشت و دوباره مشغول شد.
_خب به من چه !
داداش تو دیر کرده ب من گیر میدی؟
فرشید گردنش را خاراند و گفت :
_دخترارو میگم !
چرا دیر کردن ...
روزبه خندید و گفت:
_اینا عادیه برادر من !
زود بیان ک دختر نیستن....
فرشید سرش را تکان داد و پوفی کشید:
_میگم ی وقت کسی ماهارو باهم نبینه !
روزبه گوشی را روی میز گذاشت و دست هایش را در هم قلاب کرد و خیره به فرشید گفت :
_یه چیزیت میشه ها !
اینجا ک همیشه میایم...
....
۳.۶k
۱۴ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.