پارت167
#پارت167
"روزبه"
نگاهش را خیلی ناگهانی از فرشید گرفت و به در رستوران ک روبرویش بود دوخت !
در باز شد و اول مهرنوش و پشت سرش عاطفه وارد شدند...
لبخندی روی لبش نشست !
از جا پاشد و نامحسوس ب فرشید اشاره زد ک بلند شود.
دستش را بالا برد و مهری و عاطفه را متوجه ی خودش کرد...
دخترا به سمتش راه افتادند.
فرشید آهسته برگشت .
روبه مهری سرش را تکان داد و سلامی زیر لبی داد.
نگاهش را به عاطفه دوخت و گفت :
_خوش اومدی !
صندلی کناری اش را برایش عقب کشید و ادامه داد:
_بیا بشین !
مهرنوش دست به سینه و با اخم رو به فرشید گفت:
_ما نشینیم دیگ نه؟!
فرشید خنده ی خجالت زده ای کرد و صندلی دیگه ای برای مهری بیرون کشید..
روزبه خندید و خیره ی صورت مهری ماند...
_این حرفا چیه !
بفرمایید شما هم بشینید...
...
...
"روزبه"
نگاهش را خیلی ناگهانی از فرشید گرفت و به در رستوران ک روبرویش بود دوخت !
در باز شد و اول مهرنوش و پشت سرش عاطفه وارد شدند...
لبخندی روی لبش نشست !
از جا پاشد و نامحسوس ب فرشید اشاره زد ک بلند شود.
دستش را بالا برد و مهری و عاطفه را متوجه ی خودش کرد...
دخترا به سمتش راه افتادند.
فرشید آهسته برگشت .
روبه مهری سرش را تکان داد و سلامی زیر لبی داد.
نگاهش را به عاطفه دوخت و گفت :
_خوش اومدی !
صندلی کناری اش را برایش عقب کشید و ادامه داد:
_بیا بشین !
مهرنوش دست به سینه و با اخم رو به فرشید گفت:
_ما نشینیم دیگ نه؟!
فرشید خنده ی خجالت زده ای کرد و صندلی دیگه ای برای مهری بیرون کشید..
روزبه خندید و خیره ی صورت مهری ماند...
_این حرفا چیه !
بفرمایید شما هم بشینید...
...
...
۹.۸k
۱۴ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.