فیک: عـ شـ ق نـ ا تـ مـ ام/ UNFINISHED love
فیک: عـشـق نـا تـمـام/ UNFINISHED love
پـارت [23]
بورام:عزیزم قشنگه مگه نه؟
_بد نی*اصن نگا نکرد*
+کوک دهنتو باز کن*یه تیکه از پیتزا رو گذاشت تو دهن کوک*
_تنک بیبی
بورام:بیبی دیگه چه کوفتییههه
_چته نکنه به خواهرم حسودی میکنی
بورام:هوووففف
پ.س:هی کوک مراقب حرف زدنت باش
+بانی پاشو بریم اتاق
_اوکی بیبی*واسه حرص دادن بورام*
.
.
.
+کوکی اگه من بمیرم چیکار میکنی؟
_اگه تو بمیری چیکار میکنم؟
+آره
_یه مرده متحرک میشم
+کوک ولی نباید با مردن من ناراحت بشیا
من ویو:
(هعی سوجین نمیدونست چه اتفاقایی در
انتظارشه...
سوجین: ساتسوحین میشه وسط لحظه احساسیمون نرینی به حالمون؟
*یااا زندگی تو دست منه اگه یکم زر بزنی میکشمتتت
سوجین: غلط کردمم منو نکش جوونم)
_چاگیاا چرا یهو این بحث رو پیش کشیدی؟
+همینطوری
+چرا من هی حالم بهم میخوره جوری که انگار میخوام بالا بیارم
_چه بدونم
+کوک امشبو همینجا پیشم بخواب
_اوکی پرنسس هرجوری شده پیش تو میخوابم
*پرش زمانی به شب ساعت دو*
_یااا این چرا باید میمرددد*گریه*
+گناه داشتت*گریه*
+دختره عوضی چرا خیانت کرد بهشش*گریه*
_پسر بی گناهم*گریه*
+واووو جنتلمنمون وارد شد
_انصافا خیلی جیگره
+اوو ییسسس
*مثلا فیلم میبینن🗿👍🏿*
.
.
.
*روز ازدواج*
+تقصیر خودمه اگه زودتر اعتراف میکردم اینطوری نمیشدددد
+کوک نباید با بورام ازدواج کنهه
+اصن این بورام خیلی مشکوکههه
.
.
.
سوجین*
الان همه تو جشن عروسی بودن...تو جشن عروسی دوست پسرم...و فک کنم الان من باید جای بورام بودم مگه نه؟...اصن من دارم با کی حرف میزنم؟شاید دیوونه شدم؟هوم...تا کی باید منتظر بمونم تا بگردن؟شب شد اینا هنوز برنگشتن یعنی بدون من بهشون خوش گذشته؟الان یعنی همو بوسیدن؟...اکه بوسیده باشن چی؟...خیلی خسته شدم واقعا چرا برنمیگردن؟زنگ بزنم پررو میشن؟نکنه داره برا کوک خوش میگذره؟خب...این اولین ازدواجشه بلاخره خوشحاله لباس داماد پوشیده:)اون اونجا خوشحاله و من اونقد گریه کردم چشام پف کرده خیلی دوست داشتم برگرده و محکم بغلش کنم...تو افکار خودم بودم که خوابم برد...
.
.
.
*ساعت ۱۲ ظهر*
سوجین*
با ذوق این که برم بغل کوک از خواب بیدار شدم و رفتم پایین اما کسی جز پدر و مادرم و سوجون نبود
+کوک کجاس؟
پ.س:با همسرش خوابه
+با هم...س...رش خوابه؟
پ.س:اوهوم
سوجون:شلغم قشنگم بیا یکمم با من وقت بگذرون خب منم دوست دارم مثل کوک باهات وقت بگذرونم
شرط ها:
۲۰ لایک☻️💗
۶۰ کامنت☻️💗
پـارت [23]
بورام:عزیزم قشنگه مگه نه؟
_بد نی*اصن نگا نکرد*
+کوک دهنتو باز کن*یه تیکه از پیتزا رو گذاشت تو دهن کوک*
_تنک بیبی
بورام:بیبی دیگه چه کوفتییههه
_چته نکنه به خواهرم حسودی میکنی
بورام:هوووففف
پ.س:هی کوک مراقب حرف زدنت باش
+بانی پاشو بریم اتاق
_اوکی بیبی*واسه حرص دادن بورام*
.
.
.
+کوکی اگه من بمیرم چیکار میکنی؟
_اگه تو بمیری چیکار میکنم؟
+آره
_یه مرده متحرک میشم
+کوک ولی نباید با مردن من ناراحت بشیا
من ویو:
(هعی سوجین نمیدونست چه اتفاقایی در
انتظارشه...
سوجین: ساتسوحین میشه وسط لحظه احساسیمون نرینی به حالمون؟
*یااا زندگی تو دست منه اگه یکم زر بزنی میکشمتتت
سوجین: غلط کردمم منو نکش جوونم)
_چاگیاا چرا یهو این بحث رو پیش کشیدی؟
+همینطوری
+چرا من هی حالم بهم میخوره جوری که انگار میخوام بالا بیارم
_چه بدونم
+کوک امشبو همینجا پیشم بخواب
_اوکی پرنسس هرجوری شده پیش تو میخوابم
*پرش زمانی به شب ساعت دو*
_یااا این چرا باید میمرددد*گریه*
+گناه داشتت*گریه*
+دختره عوضی چرا خیانت کرد بهشش*گریه*
_پسر بی گناهم*گریه*
+واووو جنتلمنمون وارد شد
_انصافا خیلی جیگره
+اوو ییسسس
*مثلا فیلم میبینن🗿👍🏿*
.
.
.
*روز ازدواج*
+تقصیر خودمه اگه زودتر اعتراف میکردم اینطوری نمیشدددد
+کوک نباید با بورام ازدواج کنهه
+اصن این بورام خیلی مشکوکههه
.
.
.
سوجین*
الان همه تو جشن عروسی بودن...تو جشن عروسی دوست پسرم...و فک کنم الان من باید جای بورام بودم مگه نه؟...اصن من دارم با کی حرف میزنم؟شاید دیوونه شدم؟هوم...تا کی باید منتظر بمونم تا بگردن؟شب شد اینا هنوز برنگشتن یعنی بدون من بهشون خوش گذشته؟الان یعنی همو بوسیدن؟...اکه بوسیده باشن چی؟...خیلی خسته شدم واقعا چرا برنمیگردن؟زنگ بزنم پررو میشن؟نکنه داره برا کوک خوش میگذره؟خب...این اولین ازدواجشه بلاخره خوشحاله لباس داماد پوشیده:)اون اونجا خوشحاله و من اونقد گریه کردم چشام پف کرده خیلی دوست داشتم برگرده و محکم بغلش کنم...تو افکار خودم بودم که خوابم برد...
.
.
.
*ساعت ۱۲ ظهر*
سوجین*
با ذوق این که برم بغل کوک از خواب بیدار شدم و رفتم پایین اما کسی جز پدر و مادرم و سوجون نبود
+کوک کجاس؟
پ.س:با همسرش خوابه
+با هم...س...رش خوابه؟
پ.س:اوهوم
سوجون:شلغم قشنگم بیا یکمم با من وقت بگذرون خب منم دوست دارم مثل کوک باهات وقت بگذرونم
شرط ها:
۲۰ لایک☻️💗
۶۰ کامنت☻️💗
۱۴.۲k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.