"I fell in love with someone'' (P87)
"I fell in love with someone'' (P87)
میخواستم در باز کنم که صدای ماشین پلیس اومد...
ا.ت" صدای ماشینِ پلیس به گوش ما میخورد...که از بغل هم در اومدیم که لیا پشت در سالن بود که خواست دستگیره رو بکشه ولی هول شد...
در زده شد آقای جئون و خانم جئون پایین اومدن و اجوما در و باز کرد همینطور که اجوما در باز کرد بقیه هم اومدن حتی یوری با چمدون...انتظامی ها وارد شدن...و گفت
(با علامت پ نشون میدم)
پ : شما آقای جئون هستید
جئون : بله خودمم
پ : چوب لیا و جئون یوری
لیا و یوری : بله
بهم نیرو ها اومدن برا هردوشون دستبند زدن...
لیا : چه اتفاقی افتاده؟ میشه بگید
یوری به جانگ سوک نگاه کرد که جانگ سوک حتی بهش نگاه نمیکرد و همش سرش پایین بود...
که یوری بلاخره جانگ سوک صدا کرد...
یوری : جانگ سوک*بغض*
پلیس لیا و یوری رو بردن و یهو جانگ سوک افتاد...
جونگکوک : جانگ سوک*داد*
خ حئون : جانگ سوک حالت خوبه؟
جانگ سوک : جونگکوک ا.ت منو بخاطره یوری ببخش
جونگکوک : چرت نگو بابا تو دیگه چیکار کردی مشکل از اونه
جانگ سوک : میدونم ولی بازم ببخشید...
جونگکوک : ببین بازم بگی ببخشید میام تورو...
ا.ت : جونگکوک بس کن..
جانگ سوک : ولی عجب دافی شدی *لاس*
جانگ سوک هم تو بدترین موقعیت کرمش فعال شد...
جونگکوک : دیونه..*خنده*..ولی منو ببخش که باعث شدم تو این حالت بیفتی
جانگ سوک : چه ربطی داره داداشم تو حق داشتی...
جونگکوک : ولی بازم متاسفم
جانگ سوک : ....متاسف نباش...
فردا ویو :
از زبان ا.ت : از خواب بیدار شدم و احساس میکرد آزادم...به جونگکوک نگاه کردم که تو بغلم مثل بچه کوچولو ها خوابیده...دستم گذاشتم رو سرش شروع کردم به نوازش کردن موهاش...و یواشکی پشت گوشش گفتم...
ا.ت : خرگوش اخمو...*آروم*
کوک : شنیدم
ا.ت : *جیغغغغ*
کوک : چته دیونه چرا جیغ میکشی
ا.ت : انتظار داشتی نترسم
کوک : مگه ترسویی فسقلی...
ا.ت : فسقلی دیگه چیا
کوک : *خنده* عاحححح بریم پایین
ا.ت : عااا وایسا
باهم بلند شدیم و روتین انجام دادیم...و لباسامون عوض کردیم و رفتیم پایین...همه سر میز بودن...
هانول و مین هو کنار هم نشسته بودن..و خانم جئون و آقای جئون کنار هم و منو جونگکوک کنار هم و جانگ سوک بین مین هو و جونگکوک.
مین هو و جونگکوک شروع کردن لاس زدن با جانگ سوک...
کوک : آخرین بچه ی خوب
جانگ سوک : مسخره میکنی...
مین هو : نه، چرا بیایم مسخره کنیم*خنده*
چند ساعت بعد :
من بالا بودم و داشتم لباس عوض میکردم که جونگکوک اومد.
ا.ت : جونگکوک
کوک : ا.ت میشه اینو امضا کنی..
ا.ت : این دیگه چیه؟
کوک : یه مدارکی هست تو باید اینجا امضا کنی فعلا الان نباید بدونی..
از اونجایی که میتونستم به جونگکوک اعتماد کنم مدارک امضا کردم ولی نمیدونستم راجب چی بود ولی دیدم امضای پدرم هم بود...
وقتی موهام درست کردم حس کردم که..ادامه داره
چهار پارت به عنوان🎁
میخواستم در باز کنم که صدای ماشین پلیس اومد...
ا.ت" صدای ماشینِ پلیس به گوش ما میخورد...که از بغل هم در اومدیم که لیا پشت در سالن بود که خواست دستگیره رو بکشه ولی هول شد...
در زده شد آقای جئون و خانم جئون پایین اومدن و اجوما در و باز کرد همینطور که اجوما در باز کرد بقیه هم اومدن حتی یوری با چمدون...انتظامی ها وارد شدن...و گفت
(با علامت پ نشون میدم)
پ : شما آقای جئون هستید
جئون : بله خودمم
پ : چوب لیا و جئون یوری
لیا و یوری : بله
بهم نیرو ها اومدن برا هردوشون دستبند زدن...
لیا : چه اتفاقی افتاده؟ میشه بگید
یوری به جانگ سوک نگاه کرد که جانگ سوک حتی بهش نگاه نمیکرد و همش سرش پایین بود...
که یوری بلاخره جانگ سوک صدا کرد...
یوری : جانگ سوک*بغض*
پلیس لیا و یوری رو بردن و یهو جانگ سوک افتاد...
جونگکوک : جانگ سوک*داد*
خ حئون : جانگ سوک حالت خوبه؟
جانگ سوک : جونگکوک ا.ت منو بخاطره یوری ببخش
جونگکوک : چرت نگو بابا تو دیگه چیکار کردی مشکل از اونه
جانگ سوک : میدونم ولی بازم ببخشید...
جونگکوک : ببین بازم بگی ببخشید میام تورو...
ا.ت : جونگکوک بس کن..
جانگ سوک : ولی عجب دافی شدی *لاس*
جانگ سوک هم تو بدترین موقعیت کرمش فعال شد...
جونگکوک : دیونه..*خنده*..ولی منو ببخش که باعث شدم تو این حالت بیفتی
جانگ سوک : چه ربطی داره داداشم تو حق داشتی...
جونگکوک : ولی بازم متاسفم
جانگ سوک : ....متاسف نباش...
فردا ویو :
از زبان ا.ت : از خواب بیدار شدم و احساس میکرد آزادم...به جونگکوک نگاه کردم که تو بغلم مثل بچه کوچولو ها خوابیده...دستم گذاشتم رو سرش شروع کردم به نوازش کردن موهاش...و یواشکی پشت گوشش گفتم...
ا.ت : خرگوش اخمو...*آروم*
کوک : شنیدم
ا.ت : *جیغغغغ*
کوک : چته دیونه چرا جیغ میکشی
ا.ت : انتظار داشتی نترسم
کوک : مگه ترسویی فسقلی...
ا.ت : فسقلی دیگه چیا
کوک : *خنده* عاحححح بریم پایین
ا.ت : عااا وایسا
باهم بلند شدیم و روتین انجام دادیم...و لباسامون عوض کردیم و رفتیم پایین...همه سر میز بودن...
هانول و مین هو کنار هم نشسته بودن..و خانم جئون و آقای جئون کنار هم و منو جونگکوک کنار هم و جانگ سوک بین مین هو و جونگکوک.
مین هو و جونگکوک شروع کردن لاس زدن با جانگ سوک...
کوک : آخرین بچه ی خوب
جانگ سوک : مسخره میکنی...
مین هو : نه، چرا بیایم مسخره کنیم*خنده*
چند ساعت بعد :
من بالا بودم و داشتم لباس عوض میکردم که جونگکوک اومد.
ا.ت : جونگکوک
کوک : ا.ت میشه اینو امضا کنی..
ا.ت : این دیگه چیه؟
کوک : یه مدارکی هست تو باید اینجا امضا کنی فعلا الان نباید بدونی..
از اونجایی که میتونستم به جونگکوک اعتماد کنم مدارک امضا کردم ولی نمیدونستم راجب چی بود ولی دیدم امضای پدرم هم بود...
وقتی موهام درست کردم حس کردم که..ادامه داره
چهار پارت به عنوان🎁
۱۲.۲k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.