عشق ممنوع!(35)
از کنارش رد شدم و سمت اتاق تمرین رفتم.هدفونم رو برداشتم و روی گوشم گذاشتم ولی با شنیدن آهنگی که پخش میشد تعجب کردم و یه دور هدفون رو چک کردم.
"آهنگ ایرانی؟!"
خواستم هدفونم رو عوض کنم ولی ریتم آهنگی که پخش میشد منو ادار به رقص کرد.یه لحظه یاد مامانم افتادم.وقتی که میگفت:
دختر باید بلد باشه قشنگ برقصه!
هدفون رو با تردید روی گوشم گذاشتم و سعی کردم حرکاتی که نزدیک ده سال بود انجام ندادم رو به یاد بیارم.
بدنم رو شل کردم و شروع به رقصیدن کردم.یکم طول کشید ولی دیگه کاملا با آهنگ خو گرفته بودم و از دنیایی که توش بودم خارج شدم.
'سوم شخص'
سمت سالن تمرین رفت ولی با دیدن رورا که داشت می رقصید ایستاد و نگاهش کرد.حرکاتش تازه و جدید بودن و تا حالا ندیده بود.
تمام حرکاتش رو آنالیز کرد و لبخند محوی روی صورتش اومد.
"اون واقعا قشنگ بود"
می خواست داخل بشه ولی از طرفی دوست هم نداشت رقصش رو نیمه کاره رها کنه.
دستاش رو آروم توی هوا تکون داد و کم کم روی زمین نشست.هدفونش رو آروم درآورد و به سمت کیفش رفت و این همزمان شد با ورود جیمین.
'ا/ت'
با صدای تشویق به پشتم نگاه کردم که آقای پارک رو دیدم.گیج نگاهش کردم که گفت:
#واقعا قشنگ بود.چه نوع رفصی بود؟تا حالا نیده بودم
چشمام رو توی حدقه چرخوندم و و تشکر ساده ای کردم.
#میشه به منم یاد بدی؟!
وقتی اینو شنیدم سریع سرم رو برگردوندم و گفتم:
نه!
#اما چرا؟!
اگه یادت بدم یاد می گیری!
#خب؟!
من می خوام فقط خودم بلد باشم!
و روم رو ازش گرفتم.خواستم هدفونم رو بردارم که یوجانگ اومد تو.
+رورا!
چیه؟!
+اون رفصی بود که بهت گفتم قشنگه...
خب؟!
+میشه یادم بدیش!
نه!
+چرا؟!
پوف کلافه ای کشیدم و گفتم:
نمی خوام کسی به جز من بلدش باشه!
+لطفا!
نه!
+اگه یادم بدی منم یادت میدم با اون برنامه که آهنگ درست کردم،آهنگ درست کنی!
چشمام برق زد و نگاهش کردم.
قبوله!
+واقعا؟!وای خدا.مرسی!!!
#من چی؟!
+مگه شما هم می خواین ییاد بگیرن؟!
#اوهوم!
باشه،بهت یاد میدم!
"آهنگ ایرانی؟!"
خواستم هدفونم رو عوض کنم ولی ریتم آهنگی که پخش میشد منو ادار به رقص کرد.یه لحظه یاد مامانم افتادم.وقتی که میگفت:
دختر باید بلد باشه قشنگ برقصه!
هدفون رو با تردید روی گوشم گذاشتم و سعی کردم حرکاتی که نزدیک ده سال بود انجام ندادم رو به یاد بیارم.
بدنم رو شل کردم و شروع به رقصیدن کردم.یکم طول کشید ولی دیگه کاملا با آهنگ خو گرفته بودم و از دنیایی که توش بودم خارج شدم.
'سوم شخص'
سمت سالن تمرین رفت ولی با دیدن رورا که داشت می رقصید ایستاد و نگاهش کرد.حرکاتش تازه و جدید بودن و تا حالا ندیده بود.
تمام حرکاتش رو آنالیز کرد و لبخند محوی روی صورتش اومد.
"اون واقعا قشنگ بود"
می خواست داخل بشه ولی از طرفی دوست هم نداشت رقصش رو نیمه کاره رها کنه.
دستاش رو آروم توی هوا تکون داد و کم کم روی زمین نشست.هدفونش رو آروم درآورد و به سمت کیفش رفت و این همزمان شد با ورود جیمین.
'ا/ت'
با صدای تشویق به پشتم نگاه کردم که آقای پارک رو دیدم.گیج نگاهش کردم که گفت:
#واقعا قشنگ بود.چه نوع رفصی بود؟تا حالا نیده بودم
چشمام رو توی حدقه چرخوندم و و تشکر ساده ای کردم.
#میشه به منم یاد بدی؟!
وقتی اینو شنیدم سریع سرم رو برگردوندم و گفتم:
نه!
#اما چرا؟!
اگه یادت بدم یاد می گیری!
#خب؟!
من می خوام فقط خودم بلد باشم!
و روم رو ازش گرفتم.خواستم هدفونم رو بردارم که یوجانگ اومد تو.
+رورا!
چیه؟!
+اون رفصی بود که بهت گفتم قشنگه...
خب؟!
+میشه یادم بدیش!
نه!
+چرا؟!
پوف کلافه ای کشیدم و گفتم:
نمی خوام کسی به جز من بلدش باشه!
+لطفا!
نه!
+اگه یادم بدی منم یادت میدم با اون برنامه که آهنگ درست کردم،آهنگ درست کنی!
چشمام برق زد و نگاهش کردم.
قبوله!
+واقعا؟!وای خدا.مرسی!!!
#من چی؟!
+مگه شما هم می خواین ییاد بگیرن؟!
#اوهوم!
باشه،بهت یاد میدم!
۷.۸k
۲۳ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.