سناریو 𝘯𝘢𝘮𝘫𝘰𝘰𝘯
با ناامیدی به ساعتش نگاه کرد ...
8:46 دقیقه رو نشون میداد ...
2 ساعت تاخیر ...
قرار ا/ت و نامجون 2 ساعت پیش بود اما هنوز خبری از ا/ت نشده بود ...
گل هایی که تا 2 ساعت پیش بوی تازگی میدادن الان پژمرده و کهنه شده بودن ...
رز های قرمز توی دستش رو پایین گرفت و بغضش رو برای بار هزارم قورت داد ...
اما نمیرفت پایین ...
مثل یه تودهای که برگشت خورده بود دوباره اومد توی گلوش ...
اما این دفعه به قطرات اشک تبدیل شد و از چشم های نگران و سرخش پایین ریخت ...
با امیدی که حالا ناامید شده بود دسته گل رو پرت کرد گوشه ی خیابون و با پاهای خسته ، تلو تلو خوران به سمت خونه راه افتاد ...
تا قبل از این اتفاق فکر میکرد که ا/ت پاک ترین و معصوم ترین دختر دنیاست اما حالا ...
خب زبونم از تعریف هایی که از ا/ت توی دلش میکرد قاصره ...
با گریه توی خیابون راه میرفت اما انگار راه خونه رو فراموش کرده بود ...
بدون مقصد فقط و فقط راه میرفت تا ببینه راهش به کجا ختم میشه ...
اما در کمال تعجب رو به روی بیمارستان درومد ...
رفت داخل که ا/ت رو دید که برادرش کولش کرده و داره میبرتش پیش پرستار ...
ا/ت .. بیهوش بود ...
دوید سمت برادر ا/ت ...
_ هی هی ، لوکاس .. بدش به من .. بذارش روی کول من ...
_ خودم زور دارم ...
_ تو 16 سالت بیشتر نیست من خیلی بیشتر از تو سن دارم و زورم بیشتره .. بدش من ...
گذاشتظ روی کولش و بردش داخل اتاق احیا ...
پرستار اومد همراه با یک دکتر ...
دکتر _ حمله ی عصبی رخ داده .. چرا اینطور شدن و توی چه وضعیتی بودن ؟؟ ...
نگاهی به لوکاس کرد ...
_ من .. وقتی اونو پیدا کردم .. که .. دو تا پسر گرفته بودنش و .. میخواستن .. بهش .. تجاوز بکنن ...
قلب نامجون انگاری که لحظه ای از کار افتاد ...
هر فکری درمورد ا/ت کرد جز این یکی ...
هیچوقت خودشو نمیبخشید ...
دکتر _ چیزی نیست .. فقط مراقبش باشید چون امکانش هست تا یک ماه دچار افسردگی بشه اما خیلی خفیف و چند تا داروی اعصاب هم براش تجویز میکنم تا اگر که دچار حمله ی عصبی شدن فورا اونا رو بهش بدین تا مصرف بکنه .. نصف اون قرص ها بسه ...
_ ممنون دکتر ...
دکتر رفت ...
_ باید از اول بهت میگفتم ...
لوکاس با گفتن این جمله به هر حرف و فکری درمورد ا/ت خاتمه داد ...
_____________________________________________________
#𝘉𝘛𝘚 • #𝘯𝘢𝘮𝘪 • #𝘣𝘢𝘯𝘨𝘵𝘢𝘯 • #𝘯𝘢𝘮𝘫𝘰𝘰𝘯 • #𝘍𝘈𝘒𝘌 • #𝘰𝘯𝘦𝘴𝘩𝘢𝘵
کامنت لطفا ...
بعدی چه کاپلی باشه ؟ ...
8:46 دقیقه رو نشون میداد ...
2 ساعت تاخیر ...
قرار ا/ت و نامجون 2 ساعت پیش بود اما هنوز خبری از ا/ت نشده بود ...
گل هایی که تا 2 ساعت پیش بوی تازگی میدادن الان پژمرده و کهنه شده بودن ...
رز های قرمز توی دستش رو پایین گرفت و بغضش رو برای بار هزارم قورت داد ...
اما نمیرفت پایین ...
مثل یه تودهای که برگشت خورده بود دوباره اومد توی گلوش ...
اما این دفعه به قطرات اشک تبدیل شد و از چشم های نگران و سرخش پایین ریخت ...
با امیدی که حالا ناامید شده بود دسته گل رو پرت کرد گوشه ی خیابون و با پاهای خسته ، تلو تلو خوران به سمت خونه راه افتاد ...
تا قبل از این اتفاق فکر میکرد که ا/ت پاک ترین و معصوم ترین دختر دنیاست اما حالا ...
خب زبونم از تعریف هایی که از ا/ت توی دلش میکرد قاصره ...
با گریه توی خیابون راه میرفت اما انگار راه خونه رو فراموش کرده بود ...
بدون مقصد فقط و فقط راه میرفت تا ببینه راهش به کجا ختم میشه ...
اما در کمال تعجب رو به روی بیمارستان درومد ...
رفت داخل که ا/ت رو دید که برادرش کولش کرده و داره میبرتش پیش پرستار ...
ا/ت .. بیهوش بود ...
دوید سمت برادر ا/ت ...
_ هی هی ، لوکاس .. بدش به من .. بذارش روی کول من ...
_ خودم زور دارم ...
_ تو 16 سالت بیشتر نیست من خیلی بیشتر از تو سن دارم و زورم بیشتره .. بدش من ...
گذاشتظ روی کولش و بردش داخل اتاق احیا ...
پرستار اومد همراه با یک دکتر ...
دکتر _ حمله ی عصبی رخ داده .. چرا اینطور شدن و توی چه وضعیتی بودن ؟؟ ...
نگاهی به لوکاس کرد ...
_ من .. وقتی اونو پیدا کردم .. که .. دو تا پسر گرفته بودنش و .. میخواستن .. بهش .. تجاوز بکنن ...
قلب نامجون انگاری که لحظه ای از کار افتاد ...
هر فکری درمورد ا/ت کرد جز این یکی ...
هیچوقت خودشو نمیبخشید ...
دکتر _ چیزی نیست .. فقط مراقبش باشید چون امکانش هست تا یک ماه دچار افسردگی بشه اما خیلی خفیف و چند تا داروی اعصاب هم براش تجویز میکنم تا اگر که دچار حمله ی عصبی شدن فورا اونا رو بهش بدین تا مصرف بکنه .. نصف اون قرص ها بسه ...
_ ممنون دکتر ...
دکتر رفت ...
_ باید از اول بهت میگفتم ...
لوکاس با گفتن این جمله به هر حرف و فکری درمورد ا/ت خاتمه داد ...
_____________________________________________________
#𝘉𝘛𝘚 • #𝘯𝘢𝘮𝘪 • #𝘣𝘢𝘯𝘨𝘵𝘢𝘯 • #𝘯𝘢𝘮𝘫𝘰𝘰𝘯 • #𝘍𝘈𝘒𝘌 • #𝘰𝘯𝘦𝘴𝘩𝘢𝘵
کامنت لطفا ...
بعدی چه کاپلی باشه ؟ ...
۴۷.۲k
۲۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.