فیک شیش شاتی هوپی پارت ⁴ 🧛🏻🍷
یکی داد زد : دروددد بر پادشاه ...
که من از ترس پام از زیرم رفت و شپلق ...
واییی فک کنم عقیم شدم آخخخ ...
هوپی ( زیر لب ) : خاک عالم تو سرم شد ...
ا/ت : هوسوک بی ناموس شدم بلندم کن ...
هوپی : خاک تو سر ترسوت ، دستتو بده بم ...
دستمو دادم بهش و اونم بلندم کرد ...
هوپی : د مرتیکه چرا اینجوری داد میزنی نزدیک بود پس بیوفته ...
ا/ت : ( یواش ) پس افتاد ...
هوپی : ( یواش ) مرض ...
نوکر : ق .. قرب .. قربان .. من .. خ .. خیلی .. عذ .. عذر .. می .. میخام ...
هوپی : برو گمشو دیگه نبینمت ...
نوکره رفت ...
هوپی : خوبی ؟؟ ...
ا/ت : ممنون خوبم آقای قنبری خوبه ؟؟ ...
هوپی : قنبری کیه نمیشناسم ...
ا/ت : الهی خودم خفت کنم با همین دستای کوشولوم ...
خندید و گفت : بیا دیگه باید بریم ...
دوباره راه افتادم که با چیزی که شنیدم نفهمیدم چیکار کردم ...
صدای پارس سگ دقیقا از پشت سرم اومد ...
وقتی به خودم اومد روی کول هوسوک بودم و داشتم جیغ میزدم ...
سگه نشست و نگام کرد ...
احساس کردم داره بهم میگه : خواهر ، خدا شفات بده انشاللّٰه ...
همه عین جن زده ها نگام میکردن ...
هوپی : بی ناموسم کردی بیا پایینننننن ...
ا/ت : جیغغغغ جیغغغغ هوسوک این سگه میخاد منو بخورههه نمیام پایینننن جیغغغغغ ...
هوپی : تامییی ، برو توی اتاقت ببینم ...
سگه رفت منم دیگه جیغ نزدم ...
هوپی : حالا یه لطفی بکن بیا پایین دیسک کمر گرفتم ...
ا/ت : ببخشید ...
پریدم پایین ...
نزدیک بود پام پیچ بخوره کرد سریع خودمو جمع و جور کردم ...
هوپی : خب .. بیشرف که شدیم رفت اما یکم حفظ ابرو کن ...
ا/ت : کدوم آبرو ؟؟ همش به چوخ سگت رفت ...
هوپی : تو یکی برای من حیثیت نذاشتی .. ساکت فقط بیا ...
چند مین بعد نشستیم روی دو تا صندلی پادشاهی و کار شده ...
ا/ت : الان باید من این وسط چه غلطی بخورم ؟؟ ...
هوپی : فقط بام لاو بترکون ...
ا/ت : ها ؟؟ منننن ؟ با تو ؟؟ عمراااا !! مگه خرم ؟؟ ...
هوپی : هوی .. دلتم بخواد .. دخترای اینجا برام جون میدن ...
ا/ت : ولی من حاضر نیستم برات کونم بدم خب ؟ ...
هوپی : خاک تو سر بی ادبت کنن ...
ا/ت : لطف داری آقا ...
نظر بدین 😂😂
که من از ترس پام از زیرم رفت و شپلق ...
واییی فک کنم عقیم شدم آخخخ ...
هوپی ( زیر لب ) : خاک عالم تو سرم شد ...
ا/ت : هوسوک بی ناموس شدم بلندم کن ...
هوپی : خاک تو سر ترسوت ، دستتو بده بم ...
دستمو دادم بهش و اونم بلندم کرد ...
هوپی : د مرتیکه چرا اینجوری داد میزنی نزدیک بود پس بیوفته ...
ا/ت : ( یواش ) پس افتاد ...
هوپی : ( یواش ) مرض ...
نوکر : ق .. قرب .. قربان .. من .. خ .. خیلی .. عذ .. عذر .. می .. میخام ...
هوپی : برو گمشو دیگه نبینمت ...
نوکره رفت ...
هوپی : خوبی ؟؟ ...
ا/ت : ممنون خوبم آقای قنبری خوبه ؟؟ ...
هوپی : قنبری کیه نمیشناسم ...
ا/ت : الهی خودم خفت کنم با همین دستای کوشولوم ...
خندید و گفت : بیا دیگه باید بریم ...
دوباره راه افتادم که با چیزی که شنیدم نفهمیدم چیکار کردم ...
صدای پارس سگ دقیقا از پشت سرم اومد ...
وقتی به خودم اومد روی کول هوسوک بودم و داشتم جیغ میزدم ...
سگه نشست و نگام کرد ...
احساس کردم داره بهم میگه : خواهر ، خدا شفات بده انشاللّٰه ...
همه عین جن زده ها نگام میکردن ...
هوپی : بی ناموسم کردی بیا پایینننننن ...
ا/ت : جیغغغغ جیغغغغ هوسوک این سگه میخاد منو بخورههه نمیام پایینننن جیغغغغغ ...
هوپی : تامییی ، برو توی اتاقت ببینم ...
سگه رفت منم دیگه جیغ نزدم ...
هوپی : حالا یه لطفی بکن بیا پایین دیسک کمر گرفتم ...
ا/ت : ببخشید ...
پریدم پایین ...
نزدیک بود پام پیچ بخوره کرد سریع خودمو جمع و جور کردم ...
هوپی : خب .. بیشرف که شدیم رفت اما یکم حفظ ابرو کن ...
ا/ت : کدوم آبرو ؟؟ همش به چوخ سگت رفت ...
هوپی : تو یکی برای من حیثیت نذاشتی .. ساکت فقط بیا ...
چند مین بعد نشستیم روی دو تا صندلی پادشاهی و کار شده ...
ا/ت : الان باید من این وسط چه غلطی بخورم ؟؟ ...
هوپی : فقط بام لاو بترکون ...
ا/ت : ها ؟؟ منننن ؟ با تو ؟؟ عمراااا !! مگه خرم ؟؟ ...
هوپی : هوی .. دلتم بخواد .. دخترای اینجا برام جون میدن ...
ا/ت : ولی من حاضر نیستم برات کونم بدم خب ؟ ...
هوپی : خاک تو سر بی ادبت کنن ...
ا/ت : لطف داری آقا ...
نظر بدین 😂😂
۶۴.۵k
۱۹ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.