پارت

پارت ۱۰
ارسلان: بس نمیکنم الانم پیام دادی که چی بگی

_:ارسلان من میخوام ازدواج کن

ارسلان: به من چه چه ربطی به من

_:ناراحت نشدی

ارسلان: معلومه که نه چرا باید ناراحت بشم من تازه فهمیدم چقدر یه اشغال و تو زندگیم نگه داشتم که کل زندگیم داغون شده

_:تو که گفتی خیلی دوسم داری

ارسلان: گفته بودم دیگه ندارم
دیدگاه ها (۸)

رمان بغلی من پارت ۱۱_:از دیروز تا الان چی فرق کرده ارسلان: خ...

رمان بغلی من پارت ۱۲ارسلان: دیروز کم عصابم و خورد کرده بود ن...

رمان بغلی منپارت ۹ارسلان: آخيش یه پیام به گوشیم اومد پیام ک ...

رمان بغلی منپارت ۸ستایش: ولی من یه فکر دیگه میکنم حلما: منم ...

زندگی اجباری ما. پارت1بعد از اون خبری که از طرف جی ...

رمان بغلی من پارت ۱۱۵و۱۱۶و۱۱۷ارسلان :یه روز نشده ناز میشیدیا...

#رقیب_سختپارت ۱۸*شبجولیا خواب بود که یهو باکوگو اومد توی اتا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط