رمان بغلی من
رمان بغلی من
پارت ۱۲
ارسلان: دیروز کم عصابم و خورد کرده بود نمیدونستم چیکار کنم گوشیم زنگ خورد نگاهی بهش کردم دیدم رضا الو
رضا: سلام آقا ارسلان حالتون چطوره
ارسلان رضا مسخره بازی در نیار حالم خوب نیست یهو
رضا صداش تغییر کرد
رضا: چیشده ارسلان
ارسلان: بابا این دختره باز رید تو عصابم
رضا: مگه دیروز تمونش نکردی
ارسلان: چرا ولی دوباره زنگ زد
رضا: برات آدرس کافه میفرستم بیا اونجا حرف میزنیم
ارسلان: باشه خدافظ
پارت ۱۲
ارسلان: دیروز کم عصابم و خورد کرده بود نمیدونستم چیکار کنم گوشیم زنگ خورد نگاهی بهش کردم دیدم رضا الو
رضا: سلام آقا ارسلان حالتون چطوره
ارسلان رضا مسخره بازی در نیار حالم خوب نیست یهو
رضا صداش تغییر کرد
رضا: چیشده ارسلان
ارسلان: بابا این دختره باز رید تو عصابم
رضا: مگه دیروز تمونش نکردی
ارسلان: چرا ولی دوباره زنگ زد
رضا: برات آدرس کافه میفرستم بیا اونجا حرف میزنیم
ارسلان: باشه خدافظ
- ۴.۰k
- ۰۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط