عشق فراموش نشدنی☯
عشق فراموش نشدنی☯
ᴜɴғᴏʀɢᴇᴛᴛᴀʙʟᴇ ʟᴏᴠᴇ♡
"ᴘᴀʀᴛ 𝟸𝟽"
مادر بزرگ : از دست تو پسر
چند دقیقه گذشت صدای دو نفر از در امد
.. : ا/ت دخترم
..... : ا/ت
ا/ت : اینا مامان و بابا منن
... : اره دختر من مادرتم
(دیگه علامت شون و با .... نمیزارم )
3 روز بعد
جونگ کوک : الان سه روز میگذره ا/ت پیش مامان و باباش میمونه این ۳ روز من ا/ت و ندیدم امروز با مامان بزرگ برای شام دعوتشون کردیم واقعا میخوام ا/ت و ببینم
شب شد یک دوش گرفتم لباسم و پوشیدم عطر تلخم و زدم مو هام و به بالا زدم و رفتم پایین
خدمتکار ها داشتن میز و میچیدن مادر بزرگم نضارت میکرد
همون موقع زنگ خونه به صدا در امد حتما ا/تس با مادر بزرگ رفتیم استبالشون ا/ت خیلی خوشگل شده بود یک هودی و شورتک لی پوشیده بود
رفتیم سر میز نشستیم
مادر بزرگ : خیلی خوش امدین
مادر ا/ت : مرسی عزیزم
مادر بزرگ : ا/ت مامان و بابات و پیدا کردی دیگه من و جونگ کوک و انداختی بیرون اره( با خنده)
ا/ت : عه مادر بزرگ این چه حرفیه
شروع کردیم به غذا خوردن که وسطش دستشوییم گرفت
ا/ت : من میرم دستشویی( به به به 😂🤣😌)
مادر ا/ت : باشه
پدر ا/ت : برو دخترم
رفتم دستشویی
جونگ کوک : منم برم گوشیم و بیارم قرار بود از شرکت پیام بدن
پشت سر ا/ت رفتم وقتی از دید خارج شدیم از پشت دستش و گرفتم و چسبوندمش به دیوار
ا/ت : ههه چیکار میکنی
جونگ کوک : دلم برات تنگ شده بود
ا/ت : جونگ کوک خوبی؟ چت شده برو اون ور
جونگ کوک : ا/ت تو هنوز من و یادت نیست من عشقتم زندگیتم خودت اینا و بهم گفتی
ا/ت : اینا مال قبلا بوده من الان دیگه هیچ علاقه ای به تو ندارم کوک
جونگ کوک : قلط کردی من دوست دارم تو هم باید دوستم داشته باشی
ا/ت : مگه زوره
جونگ کوک : بعله زوره
دستم و از دستش در واردم
ا/ت : من هیچ علاقیی به تو ندارم
جونگ کوک : هالا خواهیم دید ا/ت
ا/ت : خواهیم دید....
ادامه دارد....
ادمین: چه کردم😂 منتظر باشین برای پارت بعد، پارت بعد قراره جونگ کوک داخل نوشیده ا/ت قرص تحریک کننده بزاره و.... 😂
ᴜɴғᴏʀɢᴇᴛᴛᴀʙʟᴇ ʟᴏᴠᴇ♡
"ᴘᴀʀᴛ 𝟸𝟽"
مادر بزرگ : از دست تو پسر
چند دقیقه گذشت صدای دو نفر از در امد
.. : ا/ت دخترم
..... : ا/ت
ا/ت : اینا مامان و بابا منن
... : اره دختر من مادرتم
(دیگه علامت شون و با .... نمیزارم )
3 روز بعد
جونگ کوک : الان سه روز میگذره ا/ت پیش مامان و باباش میمونه این ۳ روز من ا/ت و ندیدم امروز با مامان بزرگ برای شام دعوتشون کردیم واقعا میخوام ا/ت و ببینم
شب شد یک دوش گرفتم لباسم و پوشیدم عطر تلخم و زدم مو هام و به بالا زدم و رفتم پایین
خدمتکار ها داشتن میز و میچیدن مادر بزرگم نضارت میکرد
همون موقع زنگ خونه به صدا در امد حتما ا/تس با مادر بزرگ رفتیم استبالشون ا/ت خیلی خوشگل شده بود یک هودی و شورتک لی پوشیده بود
رفتیم سر میز نشستیم
مادر بزرگ : خیلی خوش امدین
مادر ا/ت : مرسی عزیزم
مادر بزرگ : ا/ت مامان و بابات و پیدا کردی دیگه من و جونگ کوک و انداختی بیرون اره( با خنده)
ا/ت : عه مادر بزرگ این چه حرفیه
شروع کردیم به غذا خوردن که وسطش دستشوییم گرفت
ا/ت : من میرم دستشویی( به به به 😂🤣😌)
مادر ا/ت : باشه
پدر ا/ت : برو دخترم
رفتم دستشویی
جونگ کوک : منم برم گوشیم و بیارم قرار بود از شرکت پیام بدن
پشت سر ا/ت رفتم وقتی از دید خارج شدیم از پشت دستش و گرفتم و چسبوندمش به دیوار
ا/ت : ههه چیکار میکنی
جونگ کوک : دلم برات تنگ شده بود
ا/ت : جونگ کوک خوبی؟ چت شده برو اون ور
جونگ کوک : ا/ت تو هنوز من و یادت نیست من عشقتم زندگیتم خودت اینا و بهم گفتی
ا/ت : اینا مال قبلا بوده من الان دیگه هیچ علاقه ای به تو ندارم کوک
جونگ کوک : قلط کردی من دوست دارم تو هم باید دوستم داشته باشی
ا/ت : مگه زوره
جونگ کوک : بعله زوره
دستم و از دستش در واردم
ا/ت : من هیچ علاقیی به تو ندارم
جونگ کوک : هالا خواهیم دید ا/ت
ا/ت : خواهیم دید....
ادامه دارد....
ادمین: چه کردم😂 منتظر باشین برای پارت بعد، پارت بعد قراره جونگ کوک داخل نوشیده ا/ت قرص تحریک کننده بزاره و.... 😂
۵۲.۴k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.