انگاه که مرا دید
◦•●◉✿ p. 27✿◉●•◦
قانون سوم پس فرار نمیکنی
ات: هر کاری کنم به خودم مربوطه
قانون اول
قانون دوم بهم دستور نمیدی و برام قانون نمیزاری
حتی اگه قدرتم ازم بیشتر برام اهمیتی نداره می دونی که هر کاری بخوابم انجام بدم رو انجام میدم حتی ممکنه ادم بکشم تا به هدفم برسم هوو می دونی؟
شوگا: می دونی که از دختر های شجاع خوشم میاد ولی خوب یکم بی عقلن چون نمی دون که بعضی وقت ها باید حرف گوش کن باشن تا شجاع و کله شق
اما خب همشه هم توی دردسر می افتن
اما بدون دردسر بدتر این نیست که کاری کنی که ادمی مثل من ناراحت بشه همون طوری که گفتم امنیت اینجا از کل این کشور بالا تره حتی از خونه رییس جمهور
که یهو صدای یه نفر امد
~:شوگا
شوگا کجا بودی
خدمتکار ها منو اذیت میکنن میگین باید توی اتاق بمونم من دوست ندارم دوست دارم پیش تو باشم چرا پیشم نمیای هر وقت هم میای یا من خوابم یا زود میری مگه من چه گناهی کردم
این کیه پیشته؟؟
شوگا: فعلا برو تو شب قول میدم بیشتر پیشت باشم و برات تعریف کنم کیه
~:قول میدی ها
شوگا: قول قول حالا برو تو دوست ندارم سرما بخوری
این دختر کی بود همون مینجی بود
اصلا برای ات مهم نبود باید فرار میکرد ولی چطور؟؟
اها می تونست بجای که توی خونه فرار کنه بره مثلا کتاب فروسی استارافیلد بزرگترین کتاب فروشی کره که راحت از یکی از در های کتاب فروشی میرفت بیرون خیلی راه بود و عمرا کسی پیداش میکرد و سریع به خونه هانا میرفتم تا کار های پروازش رو جور کنه و از دست خانواده مسخرهش و زندگی مسخره ترش که براش ساختن خلاص بشه
خب سریع خونه نگاه میکرد و به اون کتاب خونه میرفت راحت
که شوگا یهو گفت:حرکت نمیکنی نمی خوای خونه رو بینی
که ات گفت: اگه شما بگی نگهبانات برن اون بر باشه
که شوگا گفت: از این به بعد خانم توی این خونه زندگی میکن
که همه سر تکون دادن و راه رو باز کردن
ات وارد حیاط خونه شد انقدر قشنگ بود که نی تونست بگه انقدر قشنگی ندید بود حتی وسط حیاط هم یه حوض بزرگ بود وسطش فواره داشت که یه مجسمه وسط فواره با گل درست شده بود شبیه اون دختری بود که ات برای اولین بار دید که داشت انگار گل میچید
و همین جوری قدم میزد توی اون همه قشنگی میمون کلی گل های رنگ با رنگ ات گل افتاب گردون دوست داشت وقتی دید که کلی گل افتاب گردون توی اون خیاط بزرگ میمون کل گل دیگه بود می تونست بگه که بهشت بهش دادن اخه از بچگی تنها چیزی که ات رو میون دعوا پدر مادرش شکست های که خورده بود زخم های که از ادم های که توی زندگیش بودن دیگه بود تنها با نگاه کردن به ل عا مخصوصن گل افتاب گردون حالش خوب میکرد
که یهو شوگا گند زد توی احساسی شدن فیک😂 و گفت: اگه تماشا کردن تموم شد بیا بقیه خونه رو بین
و ات وارد خونه شد مثل خونه رییس میموند
اوه اقای جعون اون زندس اون کجاست تنها کسی که ات رو درک میکرد حتما فقط اون بود اخه زندگی اون هم مثل ات بود شکست خورده بود خیلی بار ها از پدر مادرش از زندگیش از عشقش ات هم از عشقش شکست خورده بود ولی عشق ات الان پیشه ات نمیتونه ولی بهش اعتماد کنه چون اون خیلی عوضیه خیلی همه موضوع ها از 5 سال پیش شروع میشه موقعی که ات کوچیک تر بود
یک روز با خوشحالی به سمت خوشگل ترین پارک کره میرفت و بهترین لباسش لبخند به لب خوشحال پیش کسی که دوسش داشت وقتی رسید با بدترین صحنه مواجه شد مین یونگی که ات اون رو از تموم وجودش دوست داشت داشت یه دختر رو میبوسید ولی اون دختر صورتش معلوم نبود تازه این اولش بود
ات اون رو بخشید اخه از کل وجودش دوسش داشت ولی اون قلب ات رو جلو همه شکست اون رو جلو بقیه میخره که تحقیرش کرد ولی دوباره ات اون بخشید که یه کارت دعوت براش امد
کارت عروسی ات برای همیشه تصمیم گرفت عاشقه کسی نشه که عاشق نامجون شد و نامجون هم اونو بخاطر پول پدرش خواست
و دیگه تصمیم که عاشق شدن نگرفت
__________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یونتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ
#لباس
قانون سوم پس فرار نمیکنی
ات: هر کاری کنم به خودم مربوطه
قانون اول
قانون دوم بهم دستور نمیدی و برام قانون نمیزاری
حتی اگه قدرتم ازم بیشتر برام اهمیتی نداره می دونی که هر کاری بخوابم انجام بدم رو انجام میدم حتی ممکنه ادم بکشم تا به هدفم برسم هوو می دونی؟
شوگا: می دونی که از دختر های شجاع خوشم میاد ولی خوب یکم بی عقلن چون نمی دون که بعضی وقت ها باید حرف گوش کن باشن تا شجاع و کله شق
اما خب همشه هم توی دردسر می افتن
اما بدون دردسر بدتر این نیست که کاری کنی که ادمی مثل من ناراحت بشه همون طوری که گفتم امنیت اینجا از کل این کشور بالا تره حتی از خونه رییس جمهور
که یهو صدای یه نفر امد
~:شوگا
شوگا کجا بودی
خدمتکار ها منو اذیت میکنن میگین باید توی اتاق بمونم من دوست ندارم دوست دارم پیش تو باشم چرا پیشم نمیای هر وقت هم میای یا من خوابم یا زود میری مگه من چه گناهی کردم
این کیه پیشته؟؟
شوگا: فعلا برو تو شب قول میدم بیشتر پیشت باشم و برات تعریف کنم کیه
~:قول میدی ها
شوگا: قول قول حالا برو تو دوست ندارم سرما بخوری
این دختر کی بود همون مینجی بود
اصلا برای ات مهم نبود باید فرار میکرد ولی چطور؟؟
اها می تونست بجای که توی خونه فرار کنه بره مثلا کتاب فروسی استارافیلد بزرگترین کتاب فروشی کره که راحت از یکی از در های کتاب فروشی میرفت بیرون خیلی راه بود و عمرا کسی پیداش میکرد و سریع به خونه هانا میرفتم تا کار های پروازش رو جور کنه و از دست خانواده مسخرهش و زندگی مسخره ترش که براش ساختن خلاص بشه
خب سریع خونه نگاه میکرد و به اون کتاب خونه میرفت راحت
که شوگا یهو گفت:حرکت نمیکنی نمی خوای خونه رو بینی
که ات گفت: اگه شما بگی نگهبانات برن اون بر باشه
که شوگا گفت: از این به بعد خانم توی این خونه زندگی میکن
که همه سر تکون دادن و راه رو باز کردن
ات وارد حیاط خونه شد انقدر قشنگ بود که نی تونست بگه انقدر قشنگی ندید بود حتی وسط حیاط هم یه حوض بزرگ بود وسطش فواره داشت که یه مجسمه وسط فواره با گل درست شده بود شبیه اون دختری بود که ات برای اولین بار دید که داشت انگار گل میچید
و همین جوری قدم میزد توی اون همه قشنگی میمون کلی گل های رنگ با رنگ ات گل افتاب گردون دوست داشت وقتی دید که کلی گل افتاب گردون توی اون خیاط بزرگ میمون کل گل دیگه بود می تونست بگه که بهشت بهش دادن اخه از بچگی تنها چیزی که ات رو میون دعوا پدر مادرش شکست های که خورده بود زخم های که از ادم های که توی زندگیش بودن دیگه بود تنها با نگاه کردن به ل عا مخصوصن گل افتاب گردون حالش خوب میکرد
که یهو شوگا گند زد توی احساسی شدن فیک😂 و گفت: اگه تماشا کردن تموم شد بیا بقیه خونه رو بین
و ات وارد خونه شد مثل خونه رییس میموند
اوه اقای جعون اون زندس اون کجاست تنها کسی که ات رو درک میکرد حتما فقط اون بود اخه زندگی اون هم مثل ات بود شکست خورده بود خیلی بار ها از پدر مادرش از زندگیش از عشقش ات هم از عشقش شکست خورده بود ولی عشق ات الان پیشه ات نمیتونه ولی بهش اعتماد کنه چون اون خیلی عوضیه خیلی همه موضوع ها از 5 سال پیش شروع میشه موقعی که ات کوچیک تر بود
یک روز با خوشحالی به سمت خوشگل ترین پارک کره میرفت و بهترین لباسش لبخند به لب خوشحال پیش کسی که دوسش داشت وقتی رسید با بدترین صحنه مواجه شد مین یونگی که ات اون رو از تموم وجودش دوست داشت داشت یه دختر رو میبوسید ولی اون دختر صورتش معلوم نبود تازه این اولش بود
ات اون رو بخشید اخه از کل وجودش دوسش داشت ولی اون قلب ات رو جلو همه شکست اون رو جلو بقیه میخره که تحقیرش کرد ولی دوباره ات اون بخشید که یه کارت دعوت براش امد
کارت عروسی ات برای همیشه تصمیم گرفت عاشقه کسی نشه که عاشق نامجون شد و نامجون هم اونو بخاطر پول پدرش خواست
و دیگه تصمیم که عاشق شدن نگرفت
__________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یونتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ
#لباس
۱۶.۰k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.