"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 2"
"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 2"
part: 1۸
"ویو نادیا"
جولی: وای دختر تو واقعا عجیبی....
نادیا: نظرت راجب رقصیدن چیه؟
جولی: ارههه....
بد جور نیاز به ازاد کردن ذهنم داشتم
برایه همین عمیق تو رقصیدن با جولی غرق بودم .
که یه دفعه دستم کشیده شد .
نادیا: هعیییی.....
به نظرتون کی جز جونگکوک قسم خورده منو بکشه؟
به با راه رویی که ساکت بود کشوندم
نادیا: ولم کن...
یه دفعه با شتاب به دیوار کوبیدم
نادیا: اخ...
یکی از دستاشو کنار سر کوبید و سرشو نزدیکم کرد
نادیا: معلوم هست چته؟؟
کوک: بویه الکل میدی...
نادیا: خب؟..ما قرار گذاشتیم
سر تاپامو نگاهی کردو گفت:
_ خبریه؟
نادیا: خواهش میکنم ..دست..از ..سرم..بردارر..
از اولش اخم یا زره ایی از خشم نمیدیدم ولی رفتارش از همچی بدتر بود.
مود جدیده بدون تغیریی در ظاهر
چهرش سرد و خمار بود
کوک: میبینم دوباره همون نادیایه سرکشی
نادیا: ما قرار گذاشتیم..
یه دفعه تو صورتم داد زد :
_ خببب؟؟؟؟؟
دیدید این مرد هیچ وقت عوض نمیشه واقعا اون روز چطوری خوب بود؟
کوک: بویه الکل میدی...
نادیا: خودت تا خر خره خوردی...
دوباره داد زد
کوک: میگمم بویه الکل میدییییی...کدوم خری بهت احازشو داده؟
نادیا: ببینم تو گذشت جاموندی؟... اقا همچی تموم شد حرف خودتتهه
کوک: من گوهخوردم با توووو
نه این قصد نداشت صداشو بیاره پایین
نادیا: الان مشکلت جیه؟
کوک: چرا خوردی؟ چرا اینجایی؟؟ چرا این تنته؟؟..
نمیدونم چرا فکر کردم با جواب دادنم بیخیال میشه ..!؟
نادیا: تعطیل بودم،دلم خواست یشب با دوستم بیام اینجا که برا خودم باشم...تموم شد؟ بزار برم
خواستم برم که دوباره برم گردوند سر جام
کوک: بیخشید خانم محترم ، ولی تو خیلی گوه خوردی.
باید بگم تابه حال در این حد ترسناک نبودا
نادیا: جونکوک؛ التماست میکنم.بزار زندگیمو بکنم.
کوک: نه
با تعجب نگاش کردم
نادیا: یعنی چی نه؟
کوک: یعنی اینکه با من میای..
نادیا: ها؟؟
دوباره دنبال خودش کشوندتم
از پله ها بالا بردتم
انقدر پله بالا بردتم که دیگه واقعا نمیتونستم
نادیا: بسه ، بخدا نمیتونم بیشتر از این ..
یه دفعه کشیدتم سمت خودش براید استایل بغل کرد
کوک : خب راه نرو
و ادامه راه و برد ..
واقعا اگه کمی اروم باشه ..خیلی خوب میشه
در بالا پشت بوم و لگد باز کرد
که سرما تو بدنم پیچید
نادیا: اینجا سرده...
یه دفعه جایی نشوندم
ارو سرم و بر گردونم که با دیدن اون ارتفاع سرم گیج رفت
و برگشتم سمت جونگکوک
نادیا: میوفتمم...بیارم پایین
کوک: نمیوفتی.
نادیا: تروخدا من میترسم .
محکم به چییزی که روش بودم کوبید
کوک: میگم نه
مشکل کنترل خشم داره
کوک: بدم میاد بویه بدنت وبا این چرت پرتا الوده میکنیی
وای خدا این کیه که نظر میده؟
امدم داد بزنم که مانع شد:
_ میدونی دلم برایه چی تنگ شده؟..اینکه صدا نا..له هات تا اسمون بره
part: 1۸
"ویو نادیا"
جولی: وای دختر تو واقعا عجیبی....
نادیا: نظرت راجب رقصیدن چیه؟
جولی: ارههه....
بد جور نیاز به ازاد کردن ذهنم داشتم
برایه همین عمیق تو رقصیدن با جولی غرق بودم .
که یه دفعه دستم کشیده شد .
نادیا: هعیییی.....
به نظرتون کی جز جونگکوک قسم خورده منو بکشه؟
به با راه رویی که ساکت بود کشوندم
نادیا: ولم کن...
یه دفعه با شتاب به دیوار کوبیدم
نادیا: اخ...
یکی از دستاشو کنار سر کوبید و سرشو نزدیکم کرد
نادیا: معلوم هست چته؟؟
کوک: بویه الکل میدی...
نادیا: خب؟..ما قرار گذاشتیم
سر تاپامو نگاهی کردو گفت:
_ خبریه؟
نادیا: خواهش میکنم ..دست..از ..سرم..بردارر..
از اولش اخم یا زره ایی از خشم نمیدیدم ولی رفتارش از همچی بدتر بود.
مود جدیده بدون تغیریی در ظاهر
چهرش سرد و خمار بود
کوک: میبینم دوباره همون نادیایه سرکشی
نادیا: ما قرار گذاشتیم..
یه دفعه تو صورتم داد زد :
_ خببب؟؟؟؟؟
دیدید این مرد هیچ وقت عوض نمیشه واقعا اون روز چطوری خوب بود؟
کوک: بویه الکل میدی...
نادیا: خودت تا خر خره خوردی...
دوباره داد زد
کوک: میگمم بویه الکل میدییییی...کدوم خری بهت احازشو داده؟
نادیا: ببینم تو گذشت جاموندی؟... اقا همچی تموم شد حرف خودتتهه
کوک: من گوهخوردم با توووو
نه این قصد نداشت صداشو بیاره پایین
نادیا: الان مشکلت جیه؟
کوک: چرا خوردی؟ چرا اینجایی؟؟ چرا این تنته؟؟..
نمیدونم چرا فکر کردم با جواب دادنم بیخیال میشه ..!؟
نادیا: تعطیل بودم،دلم خواست یشب با دوستم بیام اینجا که برا خودم باشم...تموم شد؟ بزار برم
خواستم برم که دوباره برم گردوند سر جام
کوک: بیخشید خانم محترم ، ولی تو خیلی گوه خوردی.
باید بگم تابه حال در این حد ترسناک نبودا
نادیا: جونکوک؛ التماست میکنم.بزار زندگیمو بکنم.
کوک: نه
با تعجب نگاش کردم
نادیا: یعنی چی نه؟
کوک: یعنی اینکه با من میای..
نادیا: ها؟؟
دوباره دنبال خودش کشوندتم
از پله ها بالا بردتم
انقدر پله بالا بردتم که دیگه واقعا نمیتونستم
نادیا: بسه ، بخدا نمیتونم بیشتر از این ..
یه دفعه کشیدتم سمت خودش براید استایل بغل کرد
کوک : خب راه نرو
و ادامه راه و برد ..
واقعا اگه کمی اروم باشه ..خیلی خوب میشه
در بالا پشت بوم و لگد باز کرد
که سرما تو بدنم پیچید
نادیا: اینجا سرده...
یه دفعه جایی نشوندم
ارو سرم و بر گردونم که با دیدن اون ارتفاع سرم گیج رفت
و برگشتم سمت جونگکوک
نادیا: میوفتمم...بیارم پایین
کوک: نمیوفتی.
نادیا: تروخدا من میترسم .
محکم به چییزی که روش بودم کوبید
کوک: میگم نه
مشکل کنترل خشم داره
کوک: بدم میاد بویه بدنت وبا این چرت پرتا الوده میکنیی
وای خدا این کیه که نظر میده؟
امدم داد بزنم که مانع شد:
_ میدونی دلم برایه چی تنگ شده؟..اینکه صدا نا..له هات تا اسمون بره
۲۴.۲k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.