وقتی مثل بچه ها رفتار میکنه 🤍
وقتی مثل بچه ها رفتار میکنه 🤍
انچه گذشت
با چیزی که دیدم متعجب و خوشحال شدم
paet³
ات ویو
توی آشپز خونه مشغول بودم که با صدای کوک به سمتش برگشتم
_ات ات
+بله چی شده؟
_ات اینترنت رو دیدی؟
+نه چی شده مگه؟
_قسمت جدید باب اسفنجی اومده امشب باید ببینیمش
فکر کردم چه چیز مهمی میخواد بگه
از حرفش خندم گرفتم
+حتما میبینیمش دانلودش کن😄
_چشم رئیس 😉
به سمت سالن رفت تا سفارشات مشتری ها رو آماده کنه
کوک واقعا شبیه بچه ها میمونه
هر وقت قسمت جدید از کارتون مورد علاقه اش میاد دانلود میکنه تا باهم ببینیمش
کوک ۲۳ سال سن داره ولی همیشه مثل ۴ ساله ها رفتار میکنه
با اینکه اون ازم بزرگ تره ولی حس میکنم نقش مادری براش دارم
اون همیشه خودشو لوس میکنه
مثلا وقت هایی که میخوایم بریم خرید لج میگیره که کلی خوراکی مزخرف بخره یا مثلا همیشه بجای اینکه تو کار های خونه کمک کنه دنبال فیلم و کارتون های بچه گونه میگرده تا باهم ببینیم
بعضی وقت ها که با دوست هام (پسر)صمیمی رفتار میکنم بهش بر میخوره و حسودی میکنه حتی بعضی وقت ها قهر هم میکنه
اون واقعا یه کودک درون ۴ ساله داره
زندگی با همچین آدمی واقعا خوبه
با اینکه مثل بچه ها رفتار میکنه ولی بازم خیلی هوام رو داره تو هر شرایطی
همیشه وقتی مشکلی برام پیش میاد اون سعی میکنه حل کنه حتی کوچیک ترین چیز ها رو
چند هفته بعد
کوک ویو
مطمئن شدم که ات رو دوست دارم
از روزی که توی کافه اون خانم مسن اون حرف رو زد خیلی ذهنم رو در گیر کرد و خیلی بهش فکر کردم و به این نتیجه رسیدم ات تنها ادمیه که تو این دنیا همه جوره پشتمه و اصلا دوست ندارم از دستش بدم
تا الان به عنوان دوست توی زندگیش بودم اما الان میخوام به عنوان دوست پسر توی زندگیش باشم
باید سریع درباره احساساتی که نسبت بهش دارم بگم ولی میترسم
میترسم قبول نکنه و حتی نخواد دیگه دوستم باشه
توی کافه نشسته بودم و داشتم به این فکر میکردم که چجوری به ات درباره احساساتم بگم
+کوک جعبه دستمال کاغذی رو ندیدی؟.......کوک؟......کوک؟........کوککککککک(اخری رو داد میزنه)
_ها چیه؟ چرا داد میزنی؟
+والا ۱۰۰ بار صدات کردم ولی نشنیدی ......چیزی شده؟
(بچه ها نقطه چین به این معنیه که مکث میکنن)
_نه چیزی نشده؟
+ مطمئنی؟
_اره
+باش اگه چیزی بو.....
_راستش اره چیزی شده ولی نمیدونم چجوری بگم
+میدونستم.....خب میتونی خیلی راحت بگی چی شده؟
_خب ببین راجب من نیست راجب دوستمه (اره جون عمت)
+بگو
_ببین دوستم از بچگی با یه دختره دوست بوده....... الان که بزرگ شدن از دختره خوشش اومده ولی نمیدونه چجوری باید به دختره بگه که دختره اگه جوابش نه باشه بازم بتونن باهم دوست باشن
+خب...........
انچه گذشت
با چیزی که دیدم متعجب و خوشحال شدم
paet³
ات ویو
توی آشپز خونه مشغول بودم که با صدای کوک به سمتش برگشتم
_ات ات
+بله چی شده؟
_ات اینترنت رو دیدی؟
+نه چی شده مگه؟
_قسمت جدید باب اسفنجی اومده امشب باید ببینیمش
فکر کردم چه چیز مهمی میخواد بگه
از حرفش خندم گرفتم
+حتما میبینیمش دانلودش کن😄
_چشم رئیس 😉
به سمت سالن رفت تا سفارشات مشتری ها رو آماده کنه
کوک واقعا شبیه بچه ها میمونه
هر وقت قسمت جدید از کارتون مورد علاقه اش میاد دانلود میکنه تا باهم ببینیمش
کوک ۲۳ سال سن داره ولی همیشه مثل ۴ ساله ها رفتار میکنه
با اینکه اون ازم بزرگ تره ولی حس میکنم نقش مادری براش دارم
اون همیشه خودشو لوس میکنه
مثلا وقت هایی که میخوایم بریم خرید لج میگیره که کلی خوراکی مزخرف بخره یا مثلا همیشه بجای اینکه تو کار های خونه کمک کنه دنبال فیلم و کارتون های بچه گونه میگرده تا باهم ببینیم
بعضی وقت ها که با دوست هام (پسر)صمیمی رفتار میکنم بهش بر میخوره و حسودی میکنه حتی بعضی وقت ها قهر هم میکنه
اون واقعا یه کودک درون ۴ ساله داره
زندگی با همچین آدمی واقعا خوبه
با اینکه مثل بچه ها رفتار میکنه ولی بازم خیلی هوام رو داره تو هر شرایطی
همیشه وقتی مشکلی برام پیش میاد اون سعی میکنه حل کنه حتی کوچیک ترین چیز ها رو
چند هفته بعد
کوک ویو
مطمئن شدم که ات رو دوست دارم
از روزی که توی کافه اون خانم مسن اون حرف رو زد خیلی ذهنم رو در گیر کرد و خیلی بهش فکر کردم و به این نتیجه رسیدم ات تنها ادمیه که تو این دنیا همه جوره پشتمه و اصلا دوست ندارم از دستش بدم
تا الان به عنوان دوست توی زندگیش بودم اما الان میخوام به عنوان دوست پسر توی زندگیش باشم
باید سریع درباره احساساتی که نسبت بهش دارم بگم ولی میترسم
میترسم قبول نکنه و حتی نخواد دیگه دوستم باشه
توی کافه نشسته بودم و داشتم به این فکر میکردم که چجوری به ات درباره احساساتم بگم
+کوک جعبه دستمال کاغذی رو ندیدی؟.......کوک؟......کوک؟........کوککککککک(اخری رو داد میزنه)
_ها چیه؟ چرا داد میزنی؟
+والا ۱۰۰ بار صدات کردم ولی نشنیدی ......چیزی شده؟
(بچه ها نقطه چین به این معنیه که مکث میکنن)
_نه چیزی نشده؟
+ مطمئنی؟
_اره
+باش اگه چیزی بو.....
_راستش اره چیزی شده ولی نمیدونم چجوری بگم
+میدونستم.....خب میتونی خیلی راحت بگی چی شده؟
_خب ببین راجب من نیست راجب دوستمه (اره جون عمت)
+بگو
_ببین دوستم از بچگی با یه دختره دوست بوده....... الان که بزرگ شدن از دختره خوشش اومده ولی نمیدونه چجوری باید به دختره بگه که دختره اگه جوابش نه باشه بازم بتونن باهم دوست باشن
+خب...........
۷.۶k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.