Devil or Angel²
Devil or Angel²
بچه هه فک کرده من الان بچه دار میشم
یک ساعت بعد
رفتم پایین
جانگمی: صبح بخیر
م.ک: دیر بیدار شدی؟
ا/ت: نه دیر بیدار نشدم حوصله پایین اومدن نداشتم
پ.ک: عروس
ا/ت: جانم باباجون
پ.ک: ما تو هنوز نیومده بودیم داشتیم فک میکردیم جونگکوک میگه ا/ت قبول نمیکنه ما میخوایم دلیلتو بدونیم
ا/ت: دلیل چیو؟
پ.ک: بچه دار نشدنتو
ا/ت: چرا همتون گیر دادید به بچه دار شدنم وقتش که شد بچه دار هم میشم
پ.ک: خانواده ما نیاز به وارث های بیشتری داره
ا/ت: امروز چندمه باباجون؟
پ.ک: امروز 9
ا/ت: وایی یادم رفت؟
پ.ک: چیو
ا/ت: امروز سالگرد ازدواج منو جونگکوکه
م.ک: خب میخوای چیکار کنی مثلا؟
ا/ت: اولین سالگردمونه امشب باید یه جشن بگیرم ولی گفت دیر میاد بیدار میمونم
جانگمی: لیون یاد بگیر
لیون: ما هر سال میگیریم که
سویون: سلام صبح بخیر
ا/ت: سلام خوشگلم
سویون: زندایی جون
ا/ت: جانم
سویون: لیلی امشب میگی بیاد؟
ا/ت: امشب نه عزیزم نمیتونم فردا بهشون میگم بیان
سویون: مرسی زندایی جون
ا/ت: عزیزم
شب
همگی خواب بودن من تو اتاق بودم صدای درو شنیدم رفتم پایین
کوک: هنوز بیداری؟
ا/ت: اره خوابم نبرد شام خوردی؟
کوک: نه
ا/ت: بیا بشین
کوک: چیزی شده؟
ا/ت: نه امروز چه روزیه؟
کوک: نمیدونم نهمه درسته
ا/ت: اره مناسبتش چیه؟
کوک: بازم نمیدونم
ا/ت: پارسال این موقع چه روزی بود؟
کوک: پارسال این موقع خب نهم بود
ا/ت: مگه من مسخره توام
کوک: خب راست میگم
ا/ت: امروز سالگرد ازدواج یادته پارسال ازدواج کردیم
کوک: واقعا؟
ا/ت: اره
کوک:حوصله داریا چه چیز هایی یادت میمونه من نمیدونم دیشب شام چی خوردم
ا/ت: جونگکوک
کوک: چیه
ا/ت: خب هیچی ولش کن
کوک: سالگرد ازدواج واقعا چیز خیلی مسخره ایه یعنی چی یک سال گذشته باید جشن بگیری
ا/ت: من که نگفتم باید جشن بگیدی شامتو خوردی جمعش کن من میرم بخوابم
کوک: صبر کن قهر کردی؟
ا/ت: نه قهر برا بچه هاست
کوک: بیا پیشم
ا/ت: بله
کوک: چرا من باید امروز یادم بره بیا دستتو بیار(گردنبند)
ا/ت: برای منه؟
کوک: نه برای جانگمی خریدم ببینم اندازش میشه یا نه خب برای خودته دیگه
ا/ت: یادت بود؟
کوک: چرا یادم بره من فردا نمیرم سرکار باید کامل باهم باشیم
ا/ت: باشه
کوک: حالا اگه خسته ای برو بخواب
ا/ت: شب بخیر
کوک: شب بخیر
#فیک
#سناریو
بچه هه فک کرده من الان بچه دار میشم
یک ساعت بعد
رفتم پایین
جانگمی: صبح بخیر
م.ک: دیر بیدار شدی؟
ا/ت: نه دیر بیدار نشدم حوصله پایین اومدن نداشتم
پ.ک: عروس
ا/ت: جانم باباجون
پ.ک: ما تو هنوز نیومده بودیم داشتیم فک میکردیم جونگکوک میگه ا/ت قبول نمیکنه ما میخوایم دلیلتو بدونیم
ا/ت: دلیل چیو؟
پ.ک: بچه دار نشدنتو
ا/ت: چرا همتون گیر دادید به بچه دار شدنم وقتش که شد بچه دار هم میشم
پ.ک: خانواده ما نیاز به وارث های بیشتری داره
ا/ت: امروز چندمه باباجون؟
پ.ک: امروز 9
ا/ت: وایی یادم رفت؟
پ.ک: چیو
ا/ت: امروز سالگرد ازدواج منو جونگکوکه
م.ک: خب میخوای چیکار کنی مثلا؟
ا/ت: اولین سالگردمونه امشب باید یه جشن بگیرم ولی گفت دیر میاد بیدار میمونم
جانگمی: لیون یاد بگیر
لیون: ما هر سال میگیریم که
سویون: سلام صبح بخیر
ا/ت: سلام خوشگلم
سویون: زندایی جون
ا/ت: جانم
سویون: لیلی امشب میگی بیاد؟
ا/ت: امشب نه عزیزم نمیتونم فردا بهشون میگم بیان
سویون: مرسی زندایی جون
ا/ت: عزیزم
شب
همگی خواب بودن من تو اتاق بودم صدای درو شنیدم رفتم پایین
کوک: هنوز بیداری؟
ا/ت: اره خوابم نبرد شام خوردی؟
کوک: نه
ا/ت: بیا بشین
کوک: چیزی شده؟
ا/ت: نه امروز چه روزیه؟
کوک: نمیدونم نهمه درسته
ا/ت: اره مناسبتش چیه؟
کوک: بازم نمیدونم
ا/ت: پارسال این موقع چه روزی بود؟
کوک: پارسال این موقع خب نهم بود
ا/ت: مگه من مسخره توام
کوک: خب راست میگم
ا/ت: امروز سالگرد ازدواج یادته پارسال ازدواج کردیم
کوک: واقعا؟
ا/ت: اره
کوک:حوصله داریا چه چیز هایی یادت میمونه من نمیدونم دیشب شام چی خوردم
ا/ت: جونگکوک
کوک: چیه
ا/ت: خب هیچی ولش کن
کوک: سالگرد ازدواج واقعا چیز خیلی مسخره ایه یعنی چی یک سال گذشته باید جشن بگیری
ا/ت: من که نگفتم باید جشن بگیدی شامتو خوردی جمعش کن من میرم بخوابم
کوک: صبر کن قهر کردی؟
ا/ت: نه قهر برا بچه هاست
کوک: بیا پیشم
ا/ت: بله
کوک: چرا من باید امروز یادم بره بیا دستتو بیار(گردنبند)
ا/ت: برای منه؟
کوک: نه برای جانگمی خریدم ببینم اندازش میشه یا نه خب برای خودته دیگه
ا/ت: یادت بود؟
کوک: چرا یادم بره من فردا نمیرم سرکار باید کامل باهم باشیم
ا/ت: باشه
کوک: حالا اگه خسته ای برو بخواب
ا/ت: شب بخیر
کوک: شب بخیر
#فیک
#سناریو
۲۳.۲k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.